سیما پورهاشمی، ابوالقاسم امیراحمدی، الهه اکبری،
دوره 4، شماره 15 - ( سال چهارم،شماره پانزدهم بهار 1393 1393 )
چکیده
جابجایی تودهای مواد از قبیل زمین لغزش از جمله فرآیندهای دامنهای مشکل آفرین حوضه بقیع در دامنههای جنوبی بینالود است، چرا که این پدیده موجب تخریب اراضی، زمینهای کشاورزی و مراتع، و نیز افزایش تولید رسوب در خروجی حوضه میشود. بنابراین شناسایی پهنههای حساس به زمینلغزش از طریق پهنهبندی خطر با مدلهای تجربی مناسب یکی از اقدامات اساسی در مدیریت خطر در حوضههای آبخیز کشور محسوب میشود. در این تحقیق جهت نیل به پهنهبندی خطر زمین لغزش از روش آماری 2 متغیره (دو روش ارزش اطلاعاتی ( WINF) و گوپتا و جوشی(LNRF )) استفاده شده است. بنابراین، ابتدا لایه پراکنش 44 نقطه لغزشی بوقوع پیوسته در سطح حوضه به عنوان متغیر وابسته و 10 لایه تأثیرگذار بر وقوع لغزش همچون ارتفاع، شیب، جهت دامنه، لیتولوژی، فاصله از گسل، شاخص پوشش گیاهی، کاربری اراضی، بارش، فاصله از جاده و فاصله از رودخانه به عنوان متغیر مستقل تهیه گردیدند. سپس از طریق همپوشانی و انطباق نقشههای عامل با نقشه پراکنش لغزش بطور مستقل و جداگانه، پهنهبندی خطر زمینلغزش با دو روش مذکور در سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS ) انجام شد. جهت ارزیابی کارایی و انتخاب مدل مناسب برای پهنهبندی خطر زمینلغزش از روش شاخص زمینلغزش (Li) استفاده گردید. بر اساس این شاخص، در روش ارزش اطلاعاتی 97/78 درصد و در روش پیشنهادی گوپتا و جوشی حدود 64/69 درصد زمین لغزشها در طبقههای پرخطر و خیلی پرخطر اتفاق افتادهاند. بنابراین روش ارزش اطلاعاتی به لحاظ داشتن انطباق بیشتر زمین لغزشها با پهنههای خطر بالا، کارایی بهتری نسبت به روش گوپتا و جوشی در پهنهبندی خطر زمین لغزش در حوضه بقیع دارد. از بین عوامل 10 گانه مؤثر، عامل شیب بیشترین تأثیر را داشته است، چرا که بیش از 90 درصد لغزشها در شیبهای بیشتر از 12 درصد رخ داده است. نقشه پهنهبندی، نواحی در معرض خطر و مستعد زمین لغزش را نشان میدهد و میتواند مورد استفاده طیف وسیعی از مدیران و برنامهریزان منطقهای قرار گیرد.
سیما پورهاشمی، ابوالقاسم امیراحمدی، محمد علی زنگنه اسدی، سید مهدی صالحی،
دوره 9، شماره 34 - ( دوره نهم، شماره سي و چهارم، زمستان 1397 )
چکیده
یکی از مهمترین مخاطرات در نواحی با اقلیم خشک و نیمهخشک، پدیدهی گردوغبار است. وقوع این پدیده با خسارات جانی و مالی و طبیعی بسیاری همراه است. در این تحقیق به بررسی خصوصیات کاربری اراضی و ژئومورفولوژی کانونهای برداشت گردوغبار در استان خراسان رضوی پرداخته شد. در ابتدا با استفاده از شاخصهای آشکارسازی گردوغبار بر روی تصاویر ماهوارهای مادیس، تعداد 65 کانون برداشت گردوغبار برای دورهی آماری (2016-2005) شناسایی گردید. سپس نقشهی واحدهای ژئومورفولوژی و کاربری اراضی منطقه تهیه گردید و کانونهای برداشت گردوغبار بر روی این نقشهها همپوشانی داده شد. نتایج حاکی از آن است که از لحاظ ژئومورفولوژی 81 درصد کانونهای گردوغبار در واحد دشتسر مشاهده شده است که حدود 5/71 درصد مساحت منطقه را دربر میگیرد. در دیگر چشماندازهای ژئومورفولوژی، کانونهای گردوغبار به ترتیب در واحد پلایا (7/ 10% در 5/17% مساحت) و کوهستان (6/4% در 14% مساحت) قرار گرفتهاند. نتایج حاصل از بررسی کاربری اراضی نشان داد که بیشترین تعداد کانونهای برداشت گردوغبار در کاربری مراتع ضعیف (3/35%) و اراضی دیم (6/27%) رخ داده که حدود 3/35 درصد مساحت از کل منطقه را دربر گرفتهاند. با محاسبهی نرخ گردوغبار در سطوح مختلف مشخص شد که علاوه بر نوع ساختار ژئومورفولوژی و کاربری اراضی، ارتباط تنگاتنگی بین مساحت و تعداد کانونهای برداشت گردوغبار هر واحد با نرخ انتشار گردوغبار وجود دارد.