15 نتیجه برای جوان
عبدالله عبداللهی، جعفر جوان،
دوره 1، شماره 2 - ( زمستان 1389 )
چکیده
جهانی شدن، امروزه با روند رو به رشد خود، چنان ابهامی بر سر روشنگری نقطهی عزیمت تاریخی این همه دگرگشت و تحول آفریده که تا این لحظه تقریرِ مبدأیی دقیق از آن مقدور و میسور نگشته است. این مقاله بر آن است که جهانی شدن را به جای تفسیر از منظر یک نگرش خطی و تدریجی، با تکیه بر فلسفه تبارشناسی میشل فوکو و تأکید بر گسست و پیوستهای مکرر در سیر غیرخطی تاریخ مورد بررسی و مداقه قرار دهد. در این راستا میزان تعلق جهانی شدن به دورههای مدرنیته و پسامدرنیته را از زبان نظریهپردازان مختلف ارزیابی نموده و در فرجام، شرایط بومی ایران را در پیوند با تبار تاریخی جهانی شدن تشریح کرده است.
جعفر جوان، زهره صابونچی،
دوره 2، شماره 8 - ( سال دوم، شمارهي هشتم، تابستان 1391 )
چکیده
مسألهی یکپارچه سازی اراضی، حداقل در بعد از اصلاحات ارضی در سال 1341 مطرح گردیده و متعاقب آن تأسیس واحدهای تعاونی تولیدی، شرکتهای سهامی زراعی و... در راستای تحقق این امر صورت گرفته است. ولی به علت عوامل مختلف و متعدد عینی و ذهنی، مورد استقبال روستائیان قرار نگرفته و مسلماً گسترش و بسط آنها نیز بدون مشارکت فعال روستائیان امکان پذیر نبوده است. از آن زمان به بعد هر از گاهی مسألهی یکپارچه سازی اراضی کشاورزی به منظور بالا بردن تولیدات، بهبود راندمان، افزایش بهره-وری و استفاده بهینه از منابع آبی و خاکی کشور توسط مسئولین مربوطه مطرح گردیده است و به دلیل وجود عوامل بازدارنده در سطح روستاها و در بین روستائیان و نیز عدم وجود عزم ملی و نگرش علمی نسبت به این امر، متأسفانه جامهی عمل به خود نپوشیده است. هدف اصلی این مقاله نشان دادن مسائل و مشکلات مسبوق به یکپارچه سازی اراضی است که بررسی علل وعوامل موثر بر تقطیع را در بر میگیرد. امری که راه را برای یکپارچه سازی اراضی هموار خواهد کرد. این مطالعه بر اساس روش تجربی و شرکت در زندگی روستایی به صورت پیمایشی در دشت نیشابور و به صورت عمقی در یکی از روستاهای دشت به طور نمونه انجام گرفته است. نتیجهی مطالعات نمایانگر این است که جهت یکپارچه سازی اراضی در هر ناحیهای ابتدا باید عوامل موثر بر تقطیع مشخص، سپس بر اساس نتایج آن نسبت به انتخاب نحوه، نوع و چگونگی یکپارچه سازی اراضی در صورت وجود برنامه های کلان ملی اقدام کرد.
مهدی سقایی، زهره جوانبخت قهفرخی ، عزت الله مافی ،
دوره 2، شماره 8 - ( سال دوم، شمارهي هشتم، تابستان 1391 )
چکیده
گردشگری خرید از جمله گونههای گردشگری است که بهخصوص در الگو فضایی گردشگری شهری در توسعه مقاصد و اقتصاد گردشگری جایگاه با اهمیتی را دارا میباشد. بهگونهای که در جریان گردشگری بهخصوص در نواحی شهری مراکز خرید جزو لاینفک اقتصاد گردشگری محسوب میشوند. اینگونه از گردشگری در ارتباط تنگاتنگی که با مراکز خرید مدرن دارد یکی از گونههای گردگرشگری در سفرهای چند منظوره به کلانشهر مشهد میباشد که در چارچوب روش تحلیلی و توصیفی در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است. در این زمینه با استفاده از مطالعات میدانی و پرسشنامه محقق ساخت با حجم نمونه 300 نفر، عرضه و تقاضای گردشگری خرید مورد بررسی قرار گرفته و در جهت ترسیم الگوی استقرار مراکز خرید به عنوان جاذبهی اصلی اینگونه از گردشگری از مدل مسافت استاندارد و مدل برآورد جذابیت استفاده شده است. نتایج به دست آمده در مقایسهی تطبیقی با مدل آشورث و تون بریج منتهی به ارائهی یک مدل از الگوی استقرار مراکز خرید در ارتباط با بخشهای تجارت گردشگری (TBD) در کلانشهر مشهد گردیده است. نتایج به دست آمده از این مطالعات ضمن تشریح متن فضایی گردشگری خرید؛ نشاندهندهی شکلگیری بخشهای تجارت گردشگری در سه پراکنش فضایی مراکز خرید در اطراف حرم، غرب مشهد و میدان شریعتی و خیابان احمدآباد میباشد که در ارتباط با راهها و وسایل دسترسی به ایفای نقش خود در رابطه با گردشگری خرید در کلانشهر مشهد میپردازند، بهگونهای که در چارچوب بخشبندی بازار تقاضای گردشگری در سه گونه زائر سنتی، زائر ـ گردشگری و گردشگری مذهبی به عنوان جاذبه اصلی متن فضایی گردشگری خرید را تولید میکنند.
دکتر جعفر جوان، سعید دلیل، دکتر محمد سلمانی مقدم،
دوره 3، شماره 12 - ( سال سوم، شماره دوازدهم، تابستان 1392 1392 )
چکیده
هنری لوفور، جامعهشناس و فیلسوف مارکسیست فرانسوی، مُبدِع نظریه تولید فضاست. تحلیل بقای نظام اقتصادی سرمایهداری از طریق فضا و همچنین تاثیرات دولت و مردم بر فضا، از جمله مسائلی هستند که لوفور را به نظریه پردازی درباره فضا به عنوان یک محصول اجتماعی رهنمون کردند. لوفور به دنبال بررسی این موضوع بود که دولت چگونه بر کاربران فضا، از طریق فضا، هژمونی خود را اعمال میکند و همچنین به دنبال تغییری در مفهومپردازیهای رایج درباره فضا در علوم انسانی بود. لوفور با استفاده از منطق دیالکتیکی هگلی-مارکسی و تلقیِ خاصّ خود از این منطق به مفهومپردازی درباره فضا پرداخت. از نظر وی فضا فی نفسه (در مفهوم دکارتی) مفهومی تهی است و اصالتا باید فضا را اجتماعی در نظر گرفت. فضا از نظر لوفور، بودگاهی است که در آن نزاع طبقاتی رخ میدهد و همچنین محل تسلط دولت با ویژگیهای سرمایهدارانه است، از همین نقطه نظر لوفور به این نتیجه میرسد که فضا سیاسی نیز هست. به عبارتی از نظر لوفور، نه تنها فضا ناشی از شرایط و روابط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی تولید میشود، بلکه در بازتولید آن شرایط و روابط نقشی مستقیم و اساسی ایفا میکند.
مریم قاسمی، جعفر جوان، زهرا صابری،
دوره 4، شماره 16 - ( سال چهارم، شماره شانزدهم، تابستان 1393 1393 )
چکیده
علاوه بر جریان غالب مهاجرت از روستا به شهر و از شهرهای کوچک به بزرگ، طی سالهای اخیر جریان وارونهی مهاجرت از شهرها خصوصا کلانشهرها به نقاط روستایی شکل گرفته است. هدف کلی تحقیق حاضر تحلیل علل شکلگیری مهاجرت معکوس به نواحی روستایی شهرستان بینالود است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و شالوده مطالعه مبتنی بر عملیات میدانی (تکمیل پرسشنامه) در نواحی روستایی شهرستان بینالود است. بررسی ضریب پایایی 0.8حاکی از سطح بالای اعتماد پرسشنامه است. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون تی استیودنت و تحلیل عاملی در نرمافزار SPSS و جهت ترسیم نقشه از نرم افزار Arc Gis بهره گرفته شده است. واحد تحلیل 165 خانوار بازگشتی بوده که 25 متغیر در طیف لیکرت ۵ گزینهای را پاسخ داده اند. نتایج مطالعه ضمن تصریح بر وجود ارتباط تنگاتنگ و بسیار نزدیک بین کلانشهر مشهد و روستاهای شهرستان بینالود، علل اصلی شکل گیری جریان مهاجرت بازگشتی از دیدگاه مهاجران در بعد طبیعی «آب و هوای مناسب» با میانگین 2.85، در بعد اقتصادی «ضرورت شغلی و نزدیکی به محل کار» با میانگین 2.63 و در بعد اجتماعی «برخورداری روستا از خدمات و امکانات» با میانگین 2.22 به دست آمد. نتایج تحلیل عاملی 25 متغیر شناسایی شده را در ذیل 7 مولفه اصلی- به ترتیب شامل عوامل زیرساختی، اقتصادی، زیست محیطی، فرهنگی، تعلق مکانی، بازنشستگی، و مسکن- تلخیص نمود که عوامل اول تا هفتم رویهمرفته 69.28 درصد از مجموع واریانس مهاجرت معکوس را توضیح داده است.
مجتبی صادقی، جعفر جوان، محمد رحیم رهنما،
دوره 5، شماره 19 - ( سال پنجم، شماره نوزدهم، بهار 1394 )
چکیده
از آنجا که «فضای جغرافیایی» درونمایهی بنیادین دانش جغرافیاست، چونوچرا دربارهی چیستیِ آن، و اینکه «فضا» به معنای «جغرافیایی»آن، چیست؟ جستاری است که همواره ضرورت دارد. این نوشتار تلاش دارد تا با پرداختن به گونههای فلسفیِ فضااندیشی و با نگاهی سنجشگرایانه (انتقادی) به آنها، راه را برای چونوچراها دربارهی چیستیِ «فضای جغرافیایی» باز کند. با نگریستنِ به «فضا» از چشمانداز «هستن ـ در ـ جهان»ِ هایدگری، میتوان از یک فضااندیشی فلسفی دیگری، با نام فضااندیشی «زیست ـ جهان»ی نام برد و آن را جغرافیاییترین گونهی فضااندیشی دانست؛ تا جاییکه در پاسخ به «فضای جغرافیایی چیست؟» این-گونه میتوان گفت: «فضای جغرافیایی»، یعنی همان «هستن ـ در ـ جهان».
زهره صابونجی، جعفر جوان، حمید شایان، امیدعلی خوارزمی،
دوره 5، شماره 20 - ( سال پنجم، شماره بيستم، تابستان 1394 )
چکیده
این پژوهش در پی رمزگشایی از فضامندی پدیدهی جهانی شدن و افشاء مکانیزم کنشهای فضایی متأثر از آن تحت نظام سرمایهداری ـ برمبنای فشردگی فضا و زمان ـ میباشد. پرسش اساسی این است که چگونه و با چه ابزارهایی میتوان فضا را مورد استفاده، سازماندهی، خلق و در سلطه درآورد که با الزامات گردش سرمایه در فضای جهانی شده متناسب باشد؟ کاربست شاکلهی مفهومی و نظری تریالکتیک فضایی لوفور به مثابهی مؤلفههای بنیادین فضا، امکان پاسخ به پرسش مطرح شده را فراهم میآورد. در این پژوهش کنشهای فضایی مادی، بازنمودهای فضایی و فضاهای بازنمود سازههای تشکیل دهندهی محتوا یا کلیت پدیدهی جهانی شدن در نظر گرفته شدهاند. رمزگشایی محتوای فضای جهانی شدن به واقع یافتن تأثیرات فرمهای جغرافیایی فضای محسوس، ساختار سیاسی و ایدئولوژیک فضای معقول و کارکرد اجتماعی فضای زیسته است که در کلیّتی سرمایهدارانه و در پویشی دیالکتیکی در لحظهها یا دقایق جهانی شدن رخ میدهند. به واقع سازههای تشکیل دهندهی دقایق جهانی شدن متأثر از نظام سرمایهداری در فرم خود را به صورت جریآنها، مبادلات، فنآوری و تکنولوژی در ساختار به صورت عقلانیت حاکم بر فضا و در کارکرد در مقام تعریف و تعیین یک وضعیت غالب برای فضای زیسته، نمود مییابند.
رضا خسروبیگی برچلویی، جعفر جوان،
دوره 6، شماره 23 - ( دوره ششم، شماره بيستم و سوم، بهار 1395 )
چکیده
مدیریت جامعهی روستایی ایران از ساختار اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و طبیعی متنوع و متفاوت آن برخاسته است. ضمن اینکه، نواحی روستایی در سالهای اخیر متأثر از جریانهای بیرونی دچار تغییرات بسیاری شدهاند و بیش از پیش با فضای متفاوت شدهی روستایی مواجه هستیم. ادارهی چنین جامعهی ناموزونی دو راه بیشتر نداشته و ندارد: یا روی به تمرکزگرایی آورد؛ چیزی که در طول تاریخ برنامهریزی توسعهی روستایی در کشور شاهد آن بودهایم و یا از روشهای جدید مدیریت استفاده کرد. سازوکاری را باید اندیشید که بر این ناموزونیها فائق آید بدون آنکه از اهمیت آن کاسته شود. مقالهی حاضر طرحوارهی هالفاکری(2006) یعنی زندگی روزمرهی روستایی را بهعنوان راهکاری جهت تشخیص این ناموزونیها و بهعلاوه تعیین حدود قلمروهای جوامع محلی معرفی میکند. با بهرهگیری از این چارچوب دیگر از معیارهای تراکم جمعیت و اندازهی قلمرو استفاده بهعمل نمیآید، بلکه به پتانسیلهای درونمحلی توجه میشود. قلمروهای تاریخی جوامع محلی به عنوان ملاکی برای تعیین حدود واحدهای روستایی گرفته میشود. در اینجا بلوک، بهعنوان کوچکترین واحد اقتصادی-اجتماعی تقسیمات کشوری این خواسته را برآورده میسازد. از طرفی، شاخص اراضی باز در قالب پوشش زمین بهعنوان معیاری برای تشخیص تنوع و تفاوتهای درونروستایی درنظر گرفته میشود. در نهایت، تعداد بلوکهای پیموده شده برای رسیدن به مادرشهر منطقه میتواند بهعنوان معیاری برای دستهبندی و ضابطهای برای تقابل با تنوع روستابودگی در عین ملاحظه اهمیت آن باشد.
رضا خسروبیگی برچلویی، جعفر جوان،
دوره 6، شماره 24 - ( دوره ششم، شماره بيستم و چهارم، تابستان 1395 )
چکیده
بازنمایی خواسته های ساکنان روستایی یکی از مقتضیات فضای روشنفکری کشور در اعتراض به مدرنیته و بی نظمی های مربوط به آن در قبل و بعد از انقلاب اسلامی بوده است. با این اعتقاد که جامعه محلی باید جایگزین سیاست های رشد اقتصاد ملی شود و کسب و کارهای روستایی در مقوله ای مجزا و بدون دخالت دولت گسترش یابد. این دغدغه در حال حاضر با آموزه های جهانی شدن و دانش اقتصادی جدید مبنی بر اتکا به ظرفیت های درونی و توسعه ابتکارات محلی همزمان شده است. علی رغم روندهای عمومی ذکر شده، روستابودگی در ایران صرفا انعکاسی از هنجارهای یکنواخت جنبش روستایی و جریان های جهانی نبوده و تحت تاثیر انگیزه های هدفمند معانی مختلفی به خود گرفته است. درواقع، روستابودگی تابع معنای نمادین وایدئولوژیک شده و بجای اینکه به سمت تفویض اختیار و جلب مشارکت های مردمی حرکت کند در عمل دخالت دولت و تمرکزگرایی را به همان روال قبل در پیش روی خود می بیند. این پس زمینه از روستای ایرانی بواسطه تحلیل گفتمان از تحقیقات صورت گرفته در محافل علمی و دانشگاهی بدست آمده است. مقاله حاضر عناصر مشخصی از روستابودگی را ارائه می دهد که به عناصر جنبش روستایی و جریان های جهانی ضمیمه شده و منطق مقایسه/جبران (برقراری عدالت اجتماعی) را جایگزین هسته مرکزی جامعه محلی کرده و دست دولت را برای مداخله و سیاست گذاری باز گذاشته است. این مداخله هژمونیک -که در پیوند با هسته مرکزی مقایسه/ جبران می باشد- معانی جدیدی از روستابودگی را بوجود آورده که در ادامه به تفضیل شرح داده می شود.
مجتبی صادقی، جعفر جوان، محمد رحیم رهنما،
دوره 7، شماره 25 - ( دوره هفتم، شماره بيستم و پنجم، پاييز 1395 )
چکیده
فضای جغرافیایی بهسان یک «پدیدار»، خود دربرگردارندهی پدیدارهای گوناگونی است که میتوان آنها را در دولایهی دازاینها (آدمیان) و نادازاینها (ناآدمیان) جای داد. از چشمانداز پدیدارشناسی هرمنوتیک و با نگاهی سنجشگرایانه به گونههای روششناسی (علّتکاو و دلیلکاو) و نیز زیرگونههای آنها (پوزیتیویسم، پدیدارشناسی، هرمنوتیک و اندیشهی انتقادی)، بر آنیم تا دریابیم: «روششناسی شناخت فضای جغرافیایی چیست؟». در همین راستا، پس از رونمایی از دو بازدارندهی بزرگِ شناخت فضای جغرافیایی(1- گسیختگی پدیدار از جهاناَش، 2- گیرافتادگی جغرافیدان در جهاناَش)، آشکارگردید که زدودن بازدارندهها، در گروِ پشت سرگذاشتن هفتخان (1- درونلایهای، 2- میانلایهای، 3- میانفضایی، 4-درونپیشفهمی، 5- میانپیشفهمی، 6- عینی – ذهنی، 7- میاناندیشهای) است که با «دور هرمنوتیکی» هفتگانه انجام میشود که دورهای بازی هستند؛ بنابراین در پاسخ به پرسش بیانشده باید گفت: روششناسی شناخت فضای جغرافیایی، عمدتاً، روششناسی دلیلکاو (معناکاو) میباشد که میتواند به کمک دورهرمنوتیکی هفتگانه، هفتخان شناخت را پشتسر بگذارد و به فهمِ کنش و واکنشهای دازاینها در فضای جغرافیایی دست یابد؛ چراکه هر کنش و واکنشی که از آدمی سر میزند، دارای معنایی است که با بهرهگیری از روششناسیهای دلیلکاو میتوان پی به معنای آن برد. با این روششناسیها میتوان پدیدارهای جغرافیایی و دلیلهای آنها را رونمایی و واکاوی کرد و کموبیش به فهم و شناخت آنها دستیافت.
زهره صابونچی، جعفر جوان، حمید شایان، امیدعلی خوارزمی،
دوره 7، شماره 27 - ( دوره هفتم، شمارهی بيستم و هفتم، بهار 1396 )
چکیده
این نوشتار تلاش دارد در تحلیل چالشهای توسعهی فضاهای روستایی ایران از شاکلهی نظری تریالکتیک تولید فضای بهره جسته و درنهایت آن را با روش آیندهپژوهی پیوند زند. بهواقع درک فضای روستایی با کاربست شاکله مفهومی تریالکتیک لوفور در سهگانهای از کنشهای فضای مادی، بازنمود فضا و فضاهای بازنمود (بازتابدهندهی فرمهای مکانی، جریانهای بیرونی، کنشهای عقلانی [دانش، قدرت] و تجربیات زیسته) قادر به تجویز و پیشبینی الگوهای نوظهور برای آیندهی روستا خواهد بود. تحلیل مؤلفههای نظریهی تولید فضای لوفور و تأمل بر چگونگی تأثیر و تأثرات آنها در فضای سرزمینی ایران در پس گفتمانهای تاریخی ـ با تأکید بر شهرها ـ بهواقع بیانگر ازیادرفتگی فضاهای روستایی میباشند. اکنون آیندهی فضاهای روستایی ایران بیشتر از پیش با مسائل پیچیده و بغرنج مواجه است. فارغ از گرایشات مسئلهمحور به چالشهای توسعهی روستایی میتوان گفت فضاهای روستایی تحت تأثیر تغییرات عمیق و دگرگونیهای گسترده در بستر زمانی و مکانی سرزمینی ایران، تحولاتی را در ترکیب اجتماعی و فیزیکی ـ فضایی خود تجربه کنند. بیشک دامنه و تأثیر و برد این تحولات منوط به آینده خواهد بود. آیندهای که بهگونهای فزاینده غیرمطمئن، مقاوم در برابر کشف و آشکار شدن و مبهم به نظر میرسد؛ از همین رو روش آیندهپژوهی از میان آیندههای ممکن به جستجوی آیندههای محتمل برمیخیزد تا برای تحقق مطلوب آنها بسترسازی نماید. هرچند در رویکرد آیندهپژوهی روشهای گوناگون میتواند بهکار گرفته شود، اما در این پژوهش از روش سناریونویسی استفاده شده و با بهکار گرفتن آن میتوان سناریوهای واقعگرا و محتملِ آینده توسعهی روستایی را تدوین نمود.
فخری صادقی، حمید شایان، جعفر جوان، حمداله سجاسی قیداری،
دوره 8، شماره 30 - ( دوره هشتم، شمارهی سيام، زمستان 1396 )
چکیده
ﺳﺪ بهعنوان یﮑﯽ از سازههای هیدرولوژیکی، ﺑﺮای ﻣﻨﺎﻃﻖ روﺳﺘﺎیﯽ میتواند ﺳﺒﺐ اشتغالزایی، توسعهی ﻓﻌﺎﻟﯿﺖِ ﺑﺨﺶ ﮐﺸﺎورزی، توسعهی ﺟﺎده و ﻣﺴﯿﺮﻫﺎی ارﺗﺒﺎﻃﯽ، تنوعبخشی ﺑﻪ اﻗﺘﺼﺎد روﺳﺘﺎیﯽ و ﻏﯿﺮه گردد، اما بااینوجود، مسائل و مشکلات فراوانی را در زمینهی استقرار جمعیت، نوع و کیفیت معیشت و چگونگی بهرهبرداری از منابع طبیعی همچون آبوخاک به ﻧﻮاﺣﯽ روﺳﺘﺎیﯽ تحمیل کرده است. ﺷﻨﺎﺧﺖ و ﺑﺮرﺳﯽ ایﻦ نقش در تشریح روﻧﺪ توسعهی ناﭘﺎیﺪار روﺳﺘﺎیﯽ و ضرورت دگرگونی آن ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ وﺿﻌﯿﺖ غالب روﺳﺘﺎﻫﺎ ﺑﺴﯿﺎر ﻣﻔﯿﺪ است. ﻫﺪف اصلی این مطالعه، بررسی و تحلیل ارتباط احداث سدها با شرایط ناپایداری در روستاهای زیر تأثیر و اراﺋﻪی راﻫﮑﺎرهای ﻣﻨﺎﺳﺐ جهت مدیریت منابع در حوضهی صوفیچای اﺳﺖ. نوع ﺗﺤﻘﻴﻖ با توجه به هدف، کاربردی و بر اساس روش، ﺗﻮﺻﻴﻔﻲ-تحلیلی است. برای انجام تحلیل روستاهای متأثر از سد، با توجه به تعداد خانوار و فاصله از سد از مجموع 59 روستای حوضه، 44 روستا بهعنوان نمونه انتخاب شدهاند. نمونههای موردمطالعه با استفاده از فرمول کوکران 386 خانوار محاسبه و درنهایت بر اساس نظرات اساتید جهت افزایش میزان اطمینان(حداقل تعداد نمونه برای روستاهای کوچک به 7 نفر افزایش داده شد) نمونه به 433 خانوار ارتقاء یافت. با توجه به آزمون t ی تک نمونهای اثرات سد بر متغیرهای اقتصادی، اجتماعی-فرهنگی و زیستمحیطی-کالبدی در سطحی ناپایدار ارزیابی شده است. بر اساس نتایج مدل معادلات ساختاری، گویههایی که عامل بیشترین ناپایداری در سه ناحیهی موردمطالعه بودهاند، مشخص شدهاند. همچنین، با توجه به آزمون ناپارامتری کروسکال-والیس، تفاوت تأثیرات میان سه ناحیهی بالادست، میان دست و پاییندست بهویژه به زیان مناطق پاییندست به اثبات رسیده است. درنهایت، بهمنظور تعدیل اثرات منفی سد، اعمال برنامه مدیریت یکپارچه و جامع منابع حوضهی آبخیز صوفیچای پیشنهاد شده است.
زهره جوانبخت قهفرخی، عباس سعیدی، فرهاد عزیزپور، جمیله توکلی نیا،
دوره 8، شماره 32 - ( دوره هشتم، شماره سي و دوم، تابستان 1397 )
چکیده
بررسی پیوندهای روستایی-شهری در هر مکان، نیازمند تحلیل جریانهایی است که در پیوند مابین سکونتگاههای شهری و روستایی وجود دارد. چنین پیوندهایی تحت عنوان «فضای جریانها» در چارچوب رویکردی شبکهای تبلور یافته و دربرگیرندهی جریانهایی از جابهجایی سرمایه، افراد، کالا، اطلاعات، نوآوری، فناوری و مانند آن است. این جریانها روندی را شامل میشوند که در شرایط مناسب میتوانند موجب همبستگی و پیوندهای روستایی-شهری باشند که نهتنها به برپایی شبکههای فضایی منتهی گردیده، بلکه زمینهی شکلگیری شبکههای اجتماعی را نیز فراهم مینمایند. این جریانها دارای اجزاء و اثربخشی چندگانه بوده، بهصورت پیوندهای فضایی متفاوتی بروز مییابند؛ ازاینرو مستلزم سیاستگذاریهای مناسب و خاص خود هستند. ازآنجاکه تقویت پیوندهای روستایی-شهری با هدف توسعهی اقتصادی و کاهش فقر، بـه شرایط جغرافیایی، اجتماعی-اقتصادی و اکولوژیکی محلی و منطقهای بستگی شدید دارد. در راستای مباحث مطرحشده، این مقاله در چارچوب نظریهی پویش ساختاری-کارکردی و در چارچوب روش تحلیلی-توصیفی به بررسی جریانهای فضایی در نواحی مرزی در استان گلستان با نمونهی موردی شهرستان گمیشان میپردازد. جامعهی آماری این تحقیق شامل 29 روستای مرزی واقع در محدودهی شهرستان گمیشان بوده که تمامی این روستاها موردبررسی قرار گرفت. نتایج بهدستآمده نشان میدهد جریانهای فضایی با توسعهی روستایی-شهری ناحیهی گمیشان رابطه داشته است. بااینوجود، تأثیرگذاری برخی جریان فضایی در ناحیهی گمیشان در حد صفر است.
صدیقه بهزادی، محمدرحیم رهنما، جعفر جوان، علی اکبر عنابستانی،
دوره 9، شماره 33 - ( دوره نهم، شماره سي و سوم، پاييز 1397 )
چکیده
پژوهش حاضر با رویکرد آیندهنگارانه، به شناسایی مهمترین عوامل مؤثر بر وضعیت آیندهی گردشگری پایدار استان یزد و بررسی میزان و چگونگی این عوامل بر یکدیگر میپردازد. این پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و از نظر روش، ترکیبی از روشهای اسنادی و پیمایشی و از نظر ماهیت، بر اساس روشهای جدید علم آیندهپژوهی، تحلیلی و اکتشافی است که با بهکارگیری ترکیبی از مدلهای کمی و کیفی انجام گرفته است. جامعهی آماری پژوهش 18 نفر از متخصصان گردشگری استان یزد میباشند. ابتدا 29 مؤلفه از میان اسناد فرادست و منابع نظری انتخاب و ماتریس اثرات متقاطع مؤلفهها تشکیل گردید و از طریق نرمافزار میکمک نسبت به تحلیل اقدام شده است. بر اساس نتایج مدل، گردشگری استان یزد سیستمی ناپایدار بوده و «توزیع متعادل و بهینهی امکانات و تسهیلات، ظرفیت اجتماعی جامعهی محلی در جذب گردشگر بهعنوان عوامل تنظیمکننده عمل میکنند. هیچکدام از مؤلفههای توسعهی گردشگری استان یزد بهعنوان عامل هدف قابلتعریف نیست. این مسئله نشانگر چندجانبه بودن مسئلهی توسعهی گردشگری استان یزد از نگاه مدیران و نخبگان گردشگری استان یزد است. «امنیت» و «سطح توسعهی و وضعیت اقتصادی جامعهی محلی» بسیار نزدیک به محور مخاطره قرار گرفتند. «خشکسالی»، «تورم» و «مشارکت و تقویت سازمانهای مردمنهاد» بیشترین میزان تأثیرگذاری را داشتند. درمجموع، 10 عامل بهعنوان عوامل کلیدی توسعهی گردشگری استان یزد انتخاب گردید. سطح توسعه و وضعیت اقتصادی جامعهی محلی، هدفمند کردن تخصیص اعتبارات توسعهی توریسم، تورم، زیرساخت حملونقل، خدماتی، اطلاعرسانی و هوشمند، خشکسالی و کاهش کیفی و کمی منابع آبی، امنیت، طرح جامع، سازمانهای مردمنهاد و اصلاح و توسعهی روابط بین سازمانی از عوامل کلیدی تأثیرگذار بر توسعهی گردشگری استان یزد بودند.
سعید دلیل، ابوالفضل مشکینی، جعفر جوان،
دوره 9، شماره 36 - ( دوره نهم، شماره سي و ششم، تابستان 1398 )
چکیده
شهر-منطقه در مقام دستگاهی نظری، واجد اهمیتی مفهومی است که خود سبب توجه بیشتر به این دستگاه بهمثابه ابزاری برای فهم ساختارهای تولید فضا در مقیاسهای مختلف (جهانی، بینالمللی، ملی، منطقهای و شهری) میشود. این مقاله سعی دارد تا با اتکا بر مفهوم بافتهی شهری آنری لوفور، به خوانش مفهوم شهر-منطقه بپردازد. مقصود این است که نهتنها این مفهوم را در پرتو مفهوم بافتهی شهری لوفور، بلکه کل دستگاه مفهوم شهر-منطقه (منطقه، نومنطقهگرایی و شهر-منطقه) را به همین نحو روایت کند. در یک سوی این خوانش، سوژهها و تجربهی زیستهی ایشان و در سویهی دیگر آن، نهادها و ساختارهای اجرایی و دولتی هستند. این نوع خوانش بر اهمیت سوژه در تولید مقیاس، اهمیت مفهوم مقیاس و اهمیت مفهوم حکمرانی در شرایط تولید نئولیبرالی فضا تأکید میکند. پرسش پژوهش حاضر این است که در عصر جهانی شدن و تولید سرمایهداریِ شهر تحت شرایط تولید نئولیبرالی فضا، چگونه محتوای زیستی و نهادی خواهد داشت؟ این دو عنصر در مفهوم بافتهی شهری مندرجاند و همزمان در این مفهوم استعلا یافتهاند. این مفهوم واسطه یا میانجی دو حد نهایی شهر-منطقه؛ یعنی منتهیالیه روستایی (پسکرانه) و هستهی شهری آن است. این مفهوم همچنین در مقام نوعی چشمانداز یا نظرگاه عمل میکند که در مقام آیینهی نسبت جامعهی شهری با زمین، شیوهی تولید زمین شهری درون ساختار نهادی شهر را از طریق استحاله شدن در خود (بافتهی شهری) نشان میدهد. در دوران اخیر تولید نئولیبرالی فضا، شکلهایی از شهر-منطقه ناشی از انفجار به درون و بیرون شهرهای مرکزی ایجادشده و تا پسکرانههای شهر، بافتهی شهری به اینسو و آنسو پرتاب شده است. این نوع خوانش از شهر-منطقه به دنبال دادن توضیحی دربارهی گسستگی و تکهتکه شدن شهر و کشیده شدن شهر به اطراف در دوران اخیر سرمایهداری است و آن را در ابعاد نهادی، ساختاری و سوژگیِ آن میبررسد.