15 نتیجه برای موضوع مقاله: ژئومورفولوژی
محمدحسین رامشت، عباسعلی ولی، محسن پورخسروانی،
دوره 2، شماره 7 - ( 1-1391 )
چکیده
وقتی باد روی بسترهای ماسهای میوزد ماسهها در جهت وزش باد جابهجا میشوند و ریپلهای ماسهای را به وجود میآورند. در این پژوهش ضمن بررسی و مطالعه ریپلها در منطقهی نگار بردسیر، اختلافات موجود بین خصوصیات مورفومتری ریپلها در سه موقعیت مکانی متفاوت، یعنی در پناه پوشش گیاهی، در پناه تپههای طبیعی و در سطوح هموار به صورت کمّی اندازه گیری و مورد مقایسه قرار گرفت. فاکتورهای مورفومتری مورد مقایسه ریپلها شامل طول موج و ارتفاع موج میباشد. نتایج آنالیز واریانس، اختلاف معنیداری بین پارامترهای طول موج و ارتفاع موج ریپلها در موقعیتهای مختلف نشان میدهد. در سطح احتمال خطای کمتر از 1 درصد (01/0›α) نتایج آزمون مقایسه میانگینها برای هر یک از عوامل ذکر شده، ریپلها را در سه گروه متمایز تفکیک میکند. گروه اول شامل ریپلهای در پناه پوشش گیاهی، گروه دوم شامل ریپلهای باد پناه تپههای طبیعی و گروه سوم شامل ریپلهای سطوح هموار میباشد. بنابراین میتوان نتیجه گرفت الگوی ریپلهای ماسهای بهوسیلهی شرایط محیطی که آنها را شکل داده است به شدت کنترل میشود.
واژگان کلیدی
ارتفاع موج، بردسیر، ریپل مارک، ژئومتری، طول موج، مورفومتری
دکتر شهرام بهرامی، محمد معتمدی راد، مهندس الهه اکبری،
دوره 3، شماره 12 - ( 4-1392 )
چکیده
اغلب لندفرم های سطح زمین به آرامی و طی هزاران یا میلیون ها سال تکامل مییابند. از آن جا که تغییرات لندفرم ها در مقیاس عمر بشر قابل تشخیص نمیباشند، ارزیابی شواهد ژئومورفولوژیک میتواند نقش مهمّی در شناسایی حرکات تکتونیکی مناطق ایفا کند. رودخانهها و شبکه زهکشی از جمله مهم ترین عوارضی هستند که نسبت به تغییرات زمینساختی بسیار حسّاس میباشند. جهت بررسی تأثیر تکتونیکهای فعّال بر مورفومتری شبکه زهکشی، ابتدا 4 حوضه آبخیز در رشته کوه آلاداغ- بینالود و کوه های جغتای در استان های خراسان شمالی و رضوی انتخاب شد. سپس شاخصهای ناهنجاری سلسله مراتبی(∆a)، تراکم ناهنجاری سلسله مراتبی(ga)، پارامترهای شاخص انشعابات(R)، شاخص درصد عدم تقارن حوضه(PAF)، نسبت شکل حوضه(BS) و نسبت طول آبراهه اصلی به متوسّط عرض حوضه(LSBW) در آن مورد محاسبه قرار گرفت. نتایج نشان میدهد که رابطه مستقیمی بین∆a و ga (r= 0/888)، ∆a و PAF ، ∆a و Bs ، ∆a وLSBW ، ga و PAF ، ga و Bs ، ga و LSBW وجود دارد. ضریب همبستگی بین زوج های ∆a-PAF ، ∆a-Bs ، ∆a-R ، ∆a-LSBW ، ga-PAF ، ga-Bs ، ga-R ، ga-LSBW به ترتیب 957/0 ، 946/0 ، 317/0 ، 856/0 ،897/0، 764/0، 491/0 و 656/0 به دست آمده است. همچنین ضریب همبستگی مناسبی بین R و دیگر پارامترها وجود دارد. بررسی روابط بین پارامتر ها نشاندهنده کارآیی بالای شاخص ∆a وga در مقایسه با شاخص R برای شناسایی تکتونیک فعّال حوضههای زهکشی میباشند. به طور کلّی، براساس شاخصهای مذکور، تمام حوضههای مطالعاتی از نظر تکتونیکی فعّال هستند. با این حال، بیشترین فعّالیت تکتونیکی به ترتیب در حوضههای شماره 2 و 1 و 4 و کم ترین مربوط به حوضه شماره 3 میباشد.
سيد مهرداد طباطبائی فر، غلامرضا زهتابیان، محمد رحیمی، حسن خسروی، نیکو،
دوره 4، شماره 13 - ( 9-1392 )
چکیده
1- یکی از بحرانهای اکولوژیکی که جهان امروز با آن درگیر شده است پدیده بیابانزایی است. امّا، برای مهار آن نیاز به شناخت و درک صحیح از عوامل و فرآیندهای آن میباشد. این پژوهش در دشت آبرفتی گرمسار در استان سمنان صورت گرفته است. در این پژوهش با استفاده از روش ایرانی IMDPA که جدیدترین روش ارزیابی پتانسیل بیابانزایی در مناطق خشک و نیمه خشک میباشد. با توجّه به اهداف تحقیق، پایش و روند بیابانزایی دشت گرمسار از سال 1381 الی 1390 مورد ارزیابی و بررسی قرار گرفت. پس از بررسی و ارزیابیهای اوّلیّه شاخصهای دو معیار اقلیم و آب به عنوان مهمترین شاخصهای مؤثّر در بیابانزایی منطقه درنظر گرفته شد. برای معیار اقلیم 3 شاخص خشکی ترانسو، بارش سالانه و شاخص خشک سالی و برای معیار آب 2 شاخص افت آب زیرزمینی، هدایت الکتریکی درنظر گرفته شد. سپس براساس مدل به هر شاخص براساس تأثیّر آن در بیابانزایی وزنی داده شد، همچنین با محاسبه میانگین هندسی از امتیاز شاخصها و بهره-گیری از نرم افزار GIS نقشههای روند وضعیّت بیابانزایی مربوط به شاخصها برای هر سال تهیه گردید. از بین شاخصهای مطالعه شده در این دوره، چهار شاخص خشکی ترانسو، افت آب زیرزمینی، هدایت الکتریکی آب و شاخص بارش سالانه به ترتیب با ارزش عددی 81/3، 17/3، 11/3 و 09/3 بیشترین تأثیّر و دو شاخص نسبت جذب سدیم، شاخص خشک سالی به ترتیب با ارزش عددی 17/1 و 63/1 کم ترین تأثیّر را در بیابانزایی دشت گرمسار دارند. تجزیه و تحلیل معیارهای بیابانزایی در منطقه گرمسار نشان داد که در میان معیارهای مورد مطالعه، معیار آب بیشترین اثر را بر روی تخریب زمین و بیابانزایی از سال 1373 داشته است.
دکتر شهرام بهرامی، دکتر کامران شایسته، سجاد بهرامی،
دوره 4، شماره 14 - ( 12-1392 )
چکیده
.زاگرس از جمله مناطقی است که دارای پوشش گیاهی متنوع و متراکم میباشد. عواملی مانند ژئومورفولوژی، آب و هوا، توپوگرافی، خاک و عوامل زیستی نقش مؤثری در تراکم پوشش گیاهی ایفا می کنند. هدف این تحقیق بررسی نقش ژئومورفولوژی در تراکم پوشش گیاهی در طاقدیس نواکوه است. منطقه مورد مطالعه بخش جنوب شرقی طاقدیس نواکوه است؛ که در جنوب شرق شهر سرپل ذهاب قرار دارد. بر اساس نقشه توپوگرافی با مقیاس 50000/1 ، نقشه های شیب، جهت شیب و سطوح ارتفاعی منطقه تهیه گردید. سپس، با استفاده از تصاویر ماهواره ای کویک برد، نقشه پوشش گیاهی و رخساره های ژئومورفولوژی منطقه تهیه شد. پوشش گیاهی منطقه شامل مرتع، جنگل های نسبتا متراکم، نیمه متراکم، کم تراکم و بسیار کم تراکم است. ژئومورفولوژی منطقه شامل رخساره های واریزه، سطوح مثلثی شکل، کارست کم تکامل یافته، متوسط و نسبتا تکامل یافته می باشد. همپوشانی لایه ها نشان می دهد که رده جنگل کم تراکم بیشتر منطبق بر دامنه جنوب غربی و رده جنگلی نسبتا متراکم منطبق بر دامنه شمال شرقی است. رده مرتع تنها در ارتفاعات بالای 1800 متری گسترش دارند. در حالی که بیشترین مساحت جنگل نسبتا متراکم مربوط به ارتفاعات 1300 تا 1800 متری میباشد. انطباق نقشه های پوشش گیاهی و ژئومورفولوژی منطقه نشان می دهد که جنگل های کم تراکم و بسیار کم تراکم بیشتر منطبق بر واریزه ها و سطوح مثلثی دامنه جنوب غربی است در حالی که جنگل های نسبتاً متراکم و نیمه متراکم بیشتر با رخساره های کارستی و سطوح مثلثی دامنه شمال شرقی انطباق دارند. رخساره های کارستیکی متوسط و نسبتا تکامل یافته بیشتر منطبق بر دامنه شمال شرقی و رخساره کارستی ضعیف و واریزه ها در دامنه جنوب غربی غالب هستند. به طور کلی تحقیق حاضر نشان می دهد نقش جهت دامنهها در تراکم پوشش گیاهی نسبت به نقش شیب و سطوح ارتفاعی بارزتر است. با وجود لیتولوژی یکسان دامنههای شمال شرقی و جنوب غربی، در لندفرم های واقع در دامنه شمال شرقی، به علت وجود رطوبت بیشتر و غلبه فرسایش شیمیایی و میکروارگانیزم هایی مانند گل سنگها، خاک بیشتری تولید شده که این موضوع به افزایش تراکم جنگل منجر شده است.
سیما پورهاشمی، ابوالقاسم امیراحمدی، الهه اکبری،
دوره 4، شماره 15 - ( 3-1393 )
چکیده
جابجایی تودهای مواد از قبیل زمین لغزش از جمله فرآیندهای دامنهای مشکل آفرین حوضه بقیع در دامنههای جنوبی بینالود است، چرا که این پدیده موجب تخریب اراضی، زمینهای کشاورزی و مراتع، و نیز افزایش تولید رسوب در خروجی حوضه میشود. بنابراین شناسایی پهنههای حساس به زمینلغزش از طریق پهنهبندی خطر با مدلهای تجربی مناسب یکی از اقدامات اساسی در مدیریت خطر در حوضههای آبخیز کشور محسوب میشود. در این تحقیق جهت نیل به پهنهبندی خطر زمین لغزش از روش آماری 2 متغیره (دو روش ارزش اطلاعاتی ( WINF) و گوپتا و جوشی(LNRF )) استفاده شده است. بنابراین، ابتدا لایه پراکنش 44 نقطه لغزشی بوقوع پیوسته در سطح حوضه به عنوان متغیر وابسته و 10 لایه تأثیرگذار بر وقوع لغزش همچون ارتفاع، شیب، جهت دامنه، لیتولوژی، فاصله از گسل، شاخص پوشش گیاهی، کاربری اراضی، بارش، فاصله از جاده و فاصله از رودخانه به عنوان متغیر مستقل تهیه گردیدند. سپس از طریق همپوشانی و انطباق نقشههای عامل با نقشه پراکنش لغزش بطور مستقل و جداگانه، پهنهبندی خطر زمینلغزش با دو روش مذکور در سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS ) انجام شد. جهت ارزیابی کارایی و انتخاب مدل مناسب برای پهنهبندی خطر زمینلغزش از روش شاخص زمینلغزش (Li) استفاده گردید. بر اساس این شاخص، در روش ارزش اطلاعاتی 97/78 درصد و در روش پیشنهادی گوپتا و جوشی حدود 64/69 درصد زمین لغزشها در طبقههای پرخطر و خیلی پرخطر اتفاق افتادهاند. بنابراین روش ارزش اطلاعاتی به لحاظ داشتن انطباق بیشتر زمین لغزشها با پهنههای خطر بالا، کارایی بهتری نسبت به روش گوپتا و جوشی در پهنهبندی خطر زمین لغزش در حوضه بقیع دارد. از بین عوامل 10 گانه مؤثر، عامل شیب بیشترین تأثیر را داشته است، چرا که بیش از 90 درصد لغزشها در شیبهای بیشتر از 12 درصد رخ داده است. نقشه پهنهبندی، نواحی در معرض خطر و مستعد زمین لغزش را نشان میدهد و میتواند مورد استفاده طیف وسیعی از مدیران و برنامهریزان منطقهای قرار گیرد.
محمد شریفی کیا، زهره مظفری،
دوره 4، شماره 16 - ( 10-1393 )
چکیده
بندسارها،یکی از روش های سنتی متداول در مدیریت منابع آب و خاک نواحی بیابانی و نیمه بیابانی کشور است، که به منظوراستفاده بهینه از عوامل محیطی در متعادل کردن زیرساختهای طبیعی و اقتصادی بهره وری از زمین صورت می پذیرفته است. این تکنیک از قدیم الایام در نواحی واجد ریزش جوی محدود و عموما شدتی و برخوردار از توپوگرافی مساعد، متداول و مورد استفاده بوده است.این تحقیق با هدف استخراج خصوصیات فیزیکی بندسار و بستر جغرافیایی استقرار آن به منظور سنجش کارایی این تکینیک در مدیریت بهره وری بهینه از منابع آب و خاک صورت گرفته است. بدین منظور به کمک مدل رقومی ناهمواریها (DTM) تولید از داده راداری با دقت ارتفاعی 5 متر خصوصیات فیزیکی (ارتفاع تاج یا دیواره ، سطح اشغال، شیب محل استقرار و...) این سازه سنتی در نمونه های انتخابی (دشت بیرجند) استخراج شد. همچنین به کمک سری زمانی داده های سنجش از دوری اپتیکی اقدام به استخراج پارامترهای بافت ، شوری و رطوبت خاک در پهنه های تحت اشغال بندسارها گردیده یافته های به منظور سنجش کارایی این تکنیک با نواحی مجاور مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج تحقیق در بعد خصوصیات فیزیکی معرف استقرار بیش از 97 درصد بندسارها در عرصه های با شیب کمتر از 5 درجه و در مکانی خارج از محور اصلی مسیل است. همچنین یافته های تحقیق روشن ساخت که بافت خاک در عرصه های تحت اشغال بندسار سنگین تر از اراضی پیرامونی بوده که مقادیر آن با فاصله از مدخل ورودی آب رابطه معکوس دارد. یافته های حاصل از پردازش تصاویر موید تعدیل محسوس مقادیر شوری در بافت بهینه بندسار در مقایسه با نواحی پیرامونی است. افزایش شاخص NDVI در اراضی بندسار به نسبت اراضی پیرامونی موید فراهم آوری سطوح مناسب برای رشد گیاهان و رونق فعالیتهای زراعی در این عرصه است استقرار فضاهای تولید محصولات صنعتی (کوره های پخت آجر) در حاشیه نواحی واجد تراکم مناسب از بندساری به همراه تبیین تاثیر گذاری این سازه در افزایش جمعیت و پایدار سازی امکان حیات در این نواحی از دیگر یافته های تحقیق است.
غلامرضا زهتابیان، مریم پوررضا، حسن خسروی، محمدرضا راهداری،
دوره 4، شماره 16 - ( 10-1393 )
چکیده
تخریب زمین بهعنوان پدیدهای فیزیکی-زیستی و اقتصادی-اجتماعی شناخته شده است و در نهایت منجر به کاهش حاصلخیزی خاک میگردد و فرایندهای متعددی باعث ایجاد این پدیده میشوند که یکی از این موارد بیابانزایی است. پایش در مدیریت جامع به معنای جمعآوری و ذخیره نظاممند آمار و اطلاعات از فعالیتها و استراتژیهایی است که امکان ارزیابی و گزارش از شرایط کلی محدوده مورد نظر را فراهم مینماید. در این تحقیق سعی شده است که نقشه کاربری اراضی حوضۀ روانسر در سالهای1334، 1369 و 1384 منطقه تهیه و طبقهبندی شود. در نهایت با تجزیه و تحلیل اطلاعات مربوط به شاخصهای کیفیت و کمیت آب و همچنین شاخص کیفیت خاک روند تخریب اراضی و بیابانزایی در حوزۀ مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج بیانگر رشد دو برابری کاربری مسکونی، رشد 55% اراضی کشاورزی آبی و همچنین رشدی در حدود 30% اراضی دیم است. نتایج نشان داد که میزان آبدهی در طول سالهای 1384-1375 از یک روند نزولی برخوردار است که با نتایج بلند مدت بارش در حوزه مورد مطالعه هماهنگی دارد. در ضمن مطالعات سطح پیزومتریک در منطقه از یک روند نزولی در طول سالهای 1382-1375 برخوردار بوده است که آنرا باید به خشکسالی موجود در منطقه در این سالها نسبت داد. بررسیهای کیفی آب نشان داد که مقدار EC با سرعت بیشتری نسبت به SAR افزایش داشته است که روند شور شدن آب را در منطقه نشان میدهد. مطالعات کیفیت خاک هم در محدوده مورد مطالعه نشان دهنده تجمع شوری در افقهای پایین بوده است.
محمد سلمانی مقدم، ابوالقاسم امیراحمدی، فرزانه کاویان،
دوره 5، شماره 17 - ( 7-1393 )
چکیده
ادغام و گنجاندن مفاهیم کاهش خطر در برنامههای توسعه شهری یکی از مناسبترین راههای افزایش تابآوری جوامع شهری در برابر بلایای طبیعی است. مطالعهی حاضر به بررسی تاثیر برنامهریزی کاربری اراضی بر افزایش تابآوری الگوهای کاربری اراضی شهر سبزوار از جنبههای دسترسی به فضاهای باز، شبکه معابر شهری، سازگاری کاربریها با مکان احداث آنها، وضعیت سازههای ساختمانی و... میپردازد. به منظور بررسی معیارهای فوق اقدام به تهیهی نقشههای شهر سبزوار در محیط GISگردید و سپس با استفاده از قابلیتهای نرم افزار در زمین پردازش و تلفیق لایهها، نقشههای نهایی استخراج گردید. نتایج نشان میدهد در بین نواحی سیزدهگانه شهر سبزوار ناحیه 3 با 32.23 درصد از بناهای خشتی و چوبی شهر، 56.57 درصد معابر با عرض کمتر از 6 متر و 35.51 درصد از بناهای بالای چهل سال و دسترسی تنها 12.72 درصد از مساحت ناحیه به حریم کمتر از 50 متری فضای باز از تاب آوری کمتری در مقابل زمین لرزه برخوردار است علاوه بر موارد فوق تمرکز بالای کاربری های مقیاس شهری و فراتر فشار مضاعفی را بر ناحیه وارد میسازد. با توسعهی شهر به سمت اطراف معیارها از وضعیت بهتری برخوردار میشوند و وضعیت معیارها به عنوان نمودی از به کارگیری برنامهریزی کاربری اراضی قابل مشاهده است. به عنوان مثال در ناحیه 13 به عنوان بخشی از توسعهی جدید تنها 4.2 درصد از معابر دارای عرض کمتر از 6 متر هستند. 95 درصد از ساختمان ها دارای اسکلت فلزی بوده و بناهای زیر 10 سال 93 درصد از بناهای این منطقه را تشکیل میدهند. این مسئله سبب افزایش تابآوری ناحیه میگردد. همچنین توسعهی ناپیوستهی شهر سبزوار در بخشهای شمالی به سمت رسوبات سست نئوژن و سازندهای کواترنری نواحی شمالی شهر بوده با توجه به ویژگیهای این مناطق میتوان گفت توسعهی شهر سبزوار با حرکت در جهت افزایش احتمال خطر توسعهای تابآور محسوب نمیگردد.
واژگان کلیدی: تابآوری، زمینلرزه، برنامهریزی کاربری اراضی، سبزوار.
عذرا خسروی، سید رضا حسین زاده، محمد خانه باد،
دوره 5، شماره 17 - ( 7-1393 )
چکیده
بازسازی هیدرولوژی سیلابهای قدیمی و مطالعه آثار و شواهد آنها میتواند به عنوان کلید مهمی در شناخت رفتار هیدرولوژیکی رودخانهها و همچنین اقلیم مؤثر بر آنها مورد استفاده قرار گیرد. در این مطالعه ابتدا با بازدیدهای دقیق، سایتهای رسوبی آبراکد مورد شناسایی قرار گرفته و سپس با استفاده از تحلیلهای چینهشناسی در محل، نمونههای رسوب برای مطالعه دقیق تر و انجام آزمایشهای مربوطه به آزمایشگاه انتقال داده شد و آنالیز-های مربوط به رسوبات آبراکدی مانند پارمترهای آماری و ویژگیها و منشأ رسوبات مشخص شد سپس جهت برآورد حداکثر سطح سیلاب با توجه به ارتفاع رسوبات آبراکدی و شواهد داغاب سیلاب، پس از نقشهبرداری از مقاطع عرضی و طولی کانال رود در سایتهای نمونه، حداکثر اوج سیلاب در منطقه مدلسازی شده که دبی اوج بر اساس دو سایت نمونه رسوبات آبراکدی 25/554 و 24/540مترمکعب و براساس داغاب سیلاب 43/624 متر مکعب برآورد شده است.
محمد حسین رضائی مقدم، منصور خیری زاده،
دوره 5، شماره 18 - ( 12-1393 )
چکیده
کشور ایران یکی از مناطق زلزلهخیز دنیا میباشد و گسلهای فعّال زیادی با روندهای مختلف در این کشور وجود دارند که هر از چندگاهی با فعالیتهای خود موجب خسارات فراوان جانی و مالی میشوند. با استفاده از برخی شواهد و شاخصهای ژئومورفیک، می توان به میزان فعالیت نسبی گسلها پیبرد. در این تحقیق قسمتی از رشته کوههای البرز در محدوده استان سمنان از نظر فعالیتهای نئوتکتونیکی مورد بررسی قرار گرفته است. در این زمینه شاخصهای کمّی مختلفی به کار گرفته شد. برخی از این شاخصها از روی حوضههای آبریز استخراج شد که شامل: نسبت پهنای چارکها، نسبت مساحت چارکها، نسبت جامی و شاخص عدم تقارن حوضهها میباشند. اما نیمرخ آبراهههای اصلی نسبت به فعالیتهای تکتونیکی از حساسیت بالاتری برخوردار میباشند. ازاینرو، مهمترین شاخصهای کمّی از روی نیمرخ آبراهههای اصلی استخراج شد که به نحو بهتری میزان فعالیتهای نئوتکتونیکی را منعکس میسازند و مهمترین آنها شامل استخراج شاخص گرادیان طولی، شاخص انحراف از نیمرخ و شاخص تقعّر میباشند و کمّیّتهای مختلفی از روی این شاخصها حاصل شد. همچنین شاخصهای دیگری مانند سینوزیته جبهه کوهستان و نسبت پهنای کف دره به ارتفاع دره مورد استفاده قرار گرفت. برای استخراج شاخصهای کمّی از نقشههای توپوگرافی مقیاس 1:25000، نقشههای زمینشناسی مقیاس 1:100000، تصاویر DEM با قدرت تفکیک 10 متر و تصاویر ماهوارهای IRS استفاده شد. که در این زمینه از نرمافزارهای Arc GIS، Global Mapper و اتوکد بهره گرفته شد. شاخصها نسبت به خط مرجعی که به طول تقریبی 48 کیلومتر از غرب به شرق منطقه کشیده شد، مورد سنجش قرار گرفت. روند تغییرات و موقعیت شاخصها نسبت به خط مرجع در اکثر موارد از روند دو گسل عمده منطقه مورد مطالعه یعنی گسلهای شاهرود و طزره تبعیت میکنند. نتایج حاصل از این شاخصها به همراه برخی از شواهد موجود، نشان دهنده فعّال بودن منطقه از نظر فعالیتهای نئوتکتونیکی میباشد.
واژگان کلیدی: نئوتکتونیک، گسل شاهرود، گسل طزره، شاخصهای ژئومورفیک، البرز شرقی.
عیسی جوکار سرهنگی، سمیه فخرالدین،
دوره 5، شماره 20 - ( 4-1394 )
چکیده
مقدمه مخروطافکنهها به عنوان یکی از عوارض ژئومورفیکی مناطق خشک و نیمه خشک محسوب میشوند که نتیجهی عملکرد جریانهای شدید آب در گذشته و حال میباشند و از این نظر میتوان آن را در زمره مواریث اقلیمی کواترنر در نظر گرفت. دریو در سال 1873 میلادی واژه مخروطافکنه را برای نخستین بار مورد استفاده قرار داد. سپس بررسیها در مورد مخروطافکنهها، از سوی سازمان زمین شناسی امریکا در نیمه دوم قرن نوزدهم انجام گرفت. در ابتدای دهه 1960تحقیقات در زمینه مخروطافکنه و بررسی فرآیندهای کنترل کننده گسترش مخروطافکنهها جنبه تحلیلهای کمی به خود گرفت. بطور کلی مخروطافکنهها در بسیاری از نقاط جهان بدلیل داشتن شرایط مناسب، موقعیت خوبی برای استقرار سکونتگاهها و مراکز استقرار انسانی، از دورههای پیش از تاریخ تاکنون فراهم کردهاند. این مورد یعنی توسعهی استقرارگاهها بر روی مخروطافکنهها، محدود به دوره ی پیش از تاریخ و تاریخی نیست، بلکه در حال حاضر نیز بسیاری از مراکز جمعیتی و کاربریهای مختلف فعالیتهای انسانی، برروی مخروطافکنهها شکل گرفتهاند. در کشور ایران که بسیاری از سکونتگاههای شهری وروستایی و فعالیتهای مربوطه در سطوح مخروط افکنه استقرار یافتند، ضرورت مطالعه و شناخت مخروطافکنهها بیشتر احساس میشود به ویژه در دامنه جنوبی البرز واقع دراستان سمنان که مخروط افکنه های گوناگون، متعدد و متفاوت وجود دارد اهمیت و ارزش این گونه بررسیها آشکارتر است. از این رو، در این تحقیق سعی شده است با انتخاب تعداد زیادی از حوضههای آبی و مخروطافکنههای وابسته به آنها در دامنهی جنوبی البرز در استان سمنان، ارتباط کمی بین 10 ویژگی هندسی حوضههای آبی با ابعاد مخروطافکنههای وابسته به آنها مورد بررسی قرار گیرد. مواد و روشها قلمرو مکانی این تحقیق مخروطافکنههای دامنهی جنوبی البرز واقع در استان سمنان میباشد. محدودهی مورد مطالعه از 34 درجه و 13 دقیقه تا 37 درجه و 20 دقیقه عرض شمالی و از 51 درجه و 51 دقیقه تا 57 درجه و 3 دقیقه طول شرقی از نصف النهار گرینویچ قرار گرفته است. منطقه مورد مطالعه متشکل از تعداد زیادی مخروطافکنه مجاور هم میباشد که تعداد 44 مخروط افکنهی قابل شناسایی در دامنههای جنوبی البرز به همراه 44 حوضه آبی آنها انتخاب شده است. در این تحقیق، از فرایند تحلیل سلسله مراتبی که جزو مدلهای چند معیاره تصمیم گیری است برای بررسی تاثیر ویژگیهای هندسی آبخیزها و اولویت بندی عوامل موثر استفاده گردید. جهت دستیابی به هدف مورد نظر محدوده مخروطافکنهها با استفاده از عکسهای هوایی 1:25000 همراه با بازدیدهای میدانی تعیین شد. فرآیند تحلیل سلسه مراتبی از پرکاربردترین مدلهایی تصمیم گیری چند شاخصه است که توسط فردی عراقی الاصل به نام توماس ال ساعتی در دهه 1980 پیشنهاد شد. در این روش ابتدا به منظور تعیین ارجحیت عوامل مختلف و تبدیل آنها به مقادیر کمی از قضاوتهای شفاهی (نظر کارشناسی) استفاده میشود. در این تحقیق برای تعیین درستی وزن دهی به هر عامل و به منظور انجام مقایسه از روش همبستگی استفاده شده است. ضریب همبستگی ابزاری آماری، برای تعیین نوع و درجه رابطهی یک متغیر کمی با متغیر کمی دیگر است. این روش، یکی از معیارهای مورد استفاده در تعیین همبستگی دو متغیر است. ضریب همبستگی شدت رابطه و همچنین نوع رابطه (مستقیم یا معکوس) را نشان میدهد. این ضریب بین ۱ تا ۱- است و در صورت عدم وجود رابطه بین دو متغیر، برابر صفر است. نتایج و بحث روابط بین مخروطافکنهها و ویژگی هندسی آبخیزها به لحاظ تاثیر آنها بر رفتار هیدرولوژیکی آن، در مطالعات مربوط به مخروطافکنهها مورد توجه می باشد. علت اصلی توجه به موضوع این است که ویژگیهای هندسی حوضهها در تعیین ابعاد مخروطافکنهها و تحول آنها نقش بسیار مهمی را ایفا میکند. نتایج حاصل از بررسی روابط بین مساحت مخروط-افکنههای دامنه جنوبی البرز در استان سمنان با ویژگیهای هندسی حوضههای آبی آنها نشان می دهد که که وزن معیارهای 10 گانه مساحت، شیب، ضریب شکل، ارتفاع، محیط، طول حوضه، تراکم زه کشی، طول کل آبراهه،شیب آبراهه اصلی و طول حوضه به ترتیب 337/0، 190/0، 134/0، 091/0، 075/0، 055/0، 043/0، 032/0، 024/0، 018/0، است. بنابراین نتیجه گرفته می شودکه اثر مساحت حوضه در تشکیل مخروط افکنه بیش از سایر ویژگی های هندسی حوضه های آبی بوده است، و طول حوضه، دارای کمترین تاثیر در تشکیل و گسترش مخروط افکنه های این منطقه را داشته است. نتیجه گیری نتایج نشان میدهد همبستگی بین ویژگیهای حوضهها و مخروطافکنهها در منطقه مورد مطالعه دارای تفاوت چشمگیری می باشند، به طوری که برخی از همبستگیها بالا و برخی بسیار پایین هستند. عوامل موثر به ترتیب شامل مساحت، طول کل آبراهه، محیط حوضه، طول آبراهه اصلی، طول حوضه، ارتفاع حوضه، شیب آبراهه اصلی، شیب حوضه، ضریب شکل و در نهایت تراکم زهکشی با ضرایب 969/0، 935/0، 927/0، 913/0، 891/0، 465/0، 299/0، 197/0، 176/0 و 061/0 در تشکیل مخروطافکنههای منطقه مورد مطالعه دارای اهمیت می باشند. در این روش مساحت حوضه بیشترین تاثیر را در ابعاد مخروطافکنههای این منطقه داشت است.
رضا اسماعیلی، روناک شوکتی،
دوره 5، شماره 20 - ( 4-1394 )
چکیده
توزیع فضایی فرسایش آبکندی و تحلیل حساسیتپذیری آن نقش مهمی در برنامهریزی محیطی ایفا میکند. از این رو، در این مقاله، روش آماری رگرسیون لجستیک برای تحلیل حساسیتپذیری فرسایش آبکندی در منطقه صلواتآباد استان کردستان مورد استفاده قرار گرفت. متغیرهای لیتولوژی، کاربری و پوشش اراضی و توپوگرافی مشتمل بر شیب، جهت دامنه، شکل دامنه، فاکتور طول دامنه، شاخص قدرت رود و شاخص رطوبت توپوگرافی، جهت آنالیز مورد استفاده قرار گرفتند. لایه فرسایش آبکندی به صورت پلیگونی ترسیم و سپس به لایه نقطهای تبدیل گردید. از دادههای نقطهای به صورت تصادفی نمونهگیری شد. 70 درصد نمونهها به صورت آموزشی بوده و برای تهیه مدل مورد استفاده قرار گرفتند. 30 درصد نمونهها هم جهت اعتبارسنجی مدل بهکاربرده شدند. ضرایب هریک از متغیرهای مستقل در نرمافزار SPSS تعیین گردیدند. با اعمال هر یک از ضرایب در لایههای اطلاعاتی، نقشه نهایی فرسایش آبکندی، در پنج طبقه حساسیت حاصل گردید. اعتبارسنجی دادهها با استفاده از آمارهای مختلف کای اسکوئر و ترسیم منحنی ROC مورد ارزیابی قرار گرفت. مساحت زیرمنحنی AUC معادل 79/0 محاسبه گردید که نشاندهنده تطبیق خوب مدل، جهت پیشبینی نقاط حساس به فرسایش آبکندی در منطقهاست.
سیاوش شایان، فاطمه زهرا هاشمی، هدیه دهستانی،
دوره 5، شماره 20 - ( 4-1394 )
چکیده
ژئومورفوتوریسم از جمله رشتههای وابسته جدیدی است که به طبیعت تکیه دارد و با حفظ هویت مکانی آنها به معرفی پدیدههای زمینشناسی و ژئومورفولوژی به گردشگران میپردازد. ژئوتوریسم امروزه در سراسر جهان مخاطبان وسیعی یافتهاست. شهرستان نیشابور به وسعت 8925 کیلومتر مربع در شمالغرب استان خراسان رضوی واقع و در امتداد رشتهکوههای بینالود قرار گرفته است.. در این شهرستان بهدلیل موقعیت جغرافیایی، شرایط توپوگرافی و ژئومورفولوژیکی خاص و آبوهوای مناسب، سایتهای دارای قابلیت گردشگری بسیاری را در خود جای داده است. در این پژوهش سعی شده است تا با روش پرییرا و با تغییراتی دراین روش و اجرای آن، مناطق مستعد گردشگری زمینی شناسایی و با ارزیابی ژئومورفوسایتهای انتخاب شده، در نهایت با اجرای مدل پریرا ژئومورفوسایتهای برتر شناسایی و رتبهبندی شوند. در جمعآوری اطلاعات مورد نیاز برای اجرای این مدل هم از روش اسنادی و هم از مشاهدات میدانی و همچنین تهیه پرسشنامه استفاده شده است. نتایج نشان میدهد که با توجه به تعدیل مدل پرییرا، آبشار بوژان بالاترین امتیاز و آبشار خرو پایینترین امتیاز را به خود اختصاص دادهاند .نتایج این پژوهش میتواند راهنمایی مناسب برای مدیران و برنامهریزان در جهت شناسایی و برنامهریزی برای جذب گردشگر باشد و همچنین به آنها در محافظت و ایجاد زیر ساختهای مناسب برای ژئومورفوسایتهای منطقه کمک نماید.
مهران مقصودی، اسماعیل پاریزی، عبدالکریم ویسی،
دوره 6، شماره 22 - ( 12-1394 )
چکیده
در این پژوهش با توجّه به روشهای آماری و مطالعات میدانی نبکاهای مناطق سیرجان و شهربابک مورد مقایسه و تجزیهوتحلیل قرارگرفتهاند. در این راستا خصوصیات مورفومتری 51 نبکا در سیرجان و 55 نبکا در شهربابک در امتداد 5 ترانسکت 500 متری اندازهگیری و آنالیز شدند. جهت تعیین نوع رسوبات نبکاها و بازسازی قدرت گذشته باد به وسیلهی اندازهگیری قطر ذرات رسوبات نبکاها، یک پروفیل عمودی بر روی نبکاها حفر گردید و نمونهبرداری لازم انجام شد. در مرحلهی بعد نوع پوشش گیاهی در هر منطقه مشخص گردید و با توجّه به نقش مهمّی که جهت و سرعت باد و سطح آب زیرزمینی در تشکیل نبکا دارند، گلباد مناطق مورد مطالعه ترسیم و سپس دادههای سطح آب زیرزمینی در بازهی زمانی 10 ساله مورد پایش قرار گرفتند. در نهایت نیز مرحلهی تکاملی نبکاها در هر منطقه مشخص شد. نتایج نشان میدهد که بین اغلب پارامترهای مورفومتری نبکاها همبستگی معنیداری وجود دارد. همچنین پوشش غالب نبکاها در هر دو منطقه گز درختچهای (Tamarix macatensis) است. آنالیز گلباد ایستگاهها به همراه جهت یافتگی خاص نبکاها نشان داد که عمدهترین بادهایی که باعث تشکیل نبکاها شدهاند، در سیرجان دارای جهت جنوب غرب و غرب و در شهربابک دارای جهت جنوب غرب هستند. تجزیهوتحلیل رسوبات نبکاها مؤیّد آن است که رسوبات نبکاهای شهربابک در جهت ارتفاعی از نظر بافت هیچ تفاوتی ندارند، درصورتیکه رسوبات نبکاهای سیرجان در یک دوره (دورهای که ماسه ریز رسوب کرده) با بقیهی دورهها متفاوت است که نشاندهندهی کاهش سرعت باد در دورهی موردنظر است. همچنین پایش آب زیرزمینی نشان داد که در محدودهی نبکاها در هر دو منطقه آب زیرزمینی در هر سال 25 الی 30 سانتیمتر افت داشته است. از نظر مراحل تکاملی نیز نبکاهای سیرجان در مرحلهی در حال رشد و نبکاهای شهربابک در مرحلهی تخریبی قرار دارند.
علی شکاری بادی، محمد معتمدی راد، ملیحه محمدنیا،
دوره 6، شماره 22 - ( 12-1394 )
چکیده
ناپایداری های دامنه ای و بالأخص زمین لغزش ها مخاطرات مهمی برای فعالیت های انسانی هستند که اغلب سبب از دست رفتن منابع اقتصادی، اموال و تأسیسات می شوند. در سالهای اخیر عوامل انسانی و طبیعی باعث تشدید خسارت های ناشی از زمین لغزش ها شده است. یکی از راه های کاهش خسارات ناشی از زمین لغزشها دوری از مناطق خطر است. بدین منظور، لازم است نقشه ی پهنه بندی خطر زمین لغزش برای این مناطق تهیه گردد. هدف این پژوهش، شناسایی عوامل مؤثر در وقوع زمین لغزش های حوضه ی فاروب رومان شهرستان نیشابور و ارزیابی مناطق دارای خطر زمین لغزش برای آماده سازی نقشه ی پهنه بندی خطر زمین لغزش با استفاده از تلفیق دو مدلANP و شاخص آنتروپی شانون است. در این پژوهش، ابتدا لایه های اطلاعاتی ده پارامتر مؤثر در وقوع زمین لغزش شامل: ارتفاع، بارش، شیب، جهت شیب، زمین شناسی، کاربری اراضی، تراکم پوشش گیاهی، فاصله از رودخانه، فاصله از گسل و فاصله از جاده تهیه گردید. سپس با استفاده از تجربیات دیگر محققان و نظرات کارشناسی، وزن زیرمعیارها در مدل ANP تعیین گردید. یکی از مهم ترین ویژگی های این مدل تعدیل نظرات کارشناسی است. درنهایت، با استناد به نقشه ی پراکنش لغزش ها و مدل آنتروپی، نقشه ی نهایی خطر زمینلغزش برای حوضه ی مورد نظر تهیه گردید. عامل فاصله از آبراهه و بالأخص فواصل 150-0 متری از آن به عنوان مؤثرترین عامل و پس از آن عوامل شیب و بارش از مهمترین عوامل تأثیرگذار بر وقوع زمینلغزش در حوضه ی مطالعاتی شناسایی گردید. ارزیابی نقشه ی پهنه بندی زمین لغزش با استفاده از روش SCAI حاکی از دقت مناسب در تشخیص مناطق خطر است. لذا می توان نقشه ی خطر تهیه شده را در کارهای عمرانی و برنامه ریزی های محیطی همواره مدنظر قرار داده و از ساخت و ساز و تغییر کاربری در مناطق با خطر زیاد اجتناب نمود.