بهلول علیجـانی، کـوهـزاد رئیس پـور،
دوره 2، شماره 5 - ( 7-1390 )
چکیده
طوفانهای گردوخاک از بزرگترین مشکلات جدّی محیطی در نواحی مشخصی از جهان هستند. در پژوهش حاضر که به منظور تحلیلآماری همدیدی طوفانهای گردوخاک منطقه سیستان براساس کدهای هواشناسی، طی دورهی (2008-1979) انجام پذیرفته، از آمار ساعتی سرعت و جهت باد ایستگاه همدید زابل و نقشههای جوی فشار، ارتفاع زئوپتانسیل، دما، الگوی هم جریان و خطوط هم سرعت و جهت باد در دو تراز سطح دریا و 850 هکتوپاسکال که به صورت میانگین روزانه تهیه شدهاند، استفاده شده است. براساس نتایج، هیچ یک از سالهای آماری فاقد طوفان گردوخاک نبودهاند. در میان فصول، تابستان طوفانخیزترین و زمستان کمطوفانترین فصل منطقه بوده ودر میان ماهها، ژوئن از بیشترین و دسامبر از کمترین فراوانی برخوردار بودهاند. نتایج حاصل از تحلیل همدیدی نشان داد: هنگام بروز طوفان گردوخاک در دورهی گرم سال، بر روی نقشهی فشار تراز دریا، با تقویت کم فشار موسمی هند، دو مرکز کم فشار فرعیتری در محدودهی جنوب پاکستان و جنوب افغانستان با فشار مرکزی کمتر از 1000 هکتوپاسکال بسته میشوند. در مقابل مرکز پرفشاری بر روی دریای خزر که عموماً فشار مرکزی آن بیش از 1020 هکتوپاسکال است مستقر میشود. در همین زمان تفاوت دمای سطح زمین منطقهی سیستان و دریای خزر حدود 20 درجه سانتیگراد میباشد. شیوفشاری و دمایی شدید بین دو منطقه، منجر به ایجاد بادهای شدید و طوفان گردوخاک میگردد. در تراز 850 هکتوپاسکال نیز یک مرکز چرخندی بر جنوب ایالت بلوچستان بسته شده و منطقهی سیستان توسط منحنی 1440 ژئوپتانسیل متر محدود شده است. در مقابل واچرخندی با منحنی 1540 ژئوپتانسیل متر بر روی دریای خزر بسته میشود که بیانگر همراهی جریانات این تراز از جریانات سطح زمین میباشد. در دورهی سرد نیز، هنگامی که پرفشار سیبری با فشار مرکزی بیش از 1040 هکتوپاسکال بر روی دریای خزر مستقر شود و منطقه سیستان به دلیل عدم حضور زبانههای پرفشار مذکور، از شرایط کم فشاری نسبت به پرفشار مذکور برخوردار باشد و در تراز 850 هکتوپاسکال نیز مرکز واچرخندی بر روی دریای خزر بسته شود. ریزش هوای سرد از پرفشار مذکور به منطقه، طوفان گردوخاک ایجاد مینماید. براساس پردازش تصاویر ماهوارهای، مهمترین منابع گردوخاک، بسترهای خشکیدهی هامونهای پوزک، صابری و شرق هامون هیرمند هستند.
عبـاسعلی ولـی، سیدحجت موسوی،
دوره 2، شماره 6 - ( 10-1390 )
چکیده
یکی از مهمترین راهکارهای مدیریتی مناطق خشک و نیمهخشک، شناخت و به کارگیری اصول محیطی حاکم بر رفتار ماسههای متحرک به ویژه تپههای برخانی است. برخانها یکی از رایجترین اشکال تراکم بادی بوده که از کنش متقابل جریان باد و بستر ماسه نشأت میگیرند. تحرک و پویایی این عوارض در مناطق تحت استیلا، کانون تهدید و بحران مراکز سکونتی و ارتباطی بوده و حجم رسوبات، شاخصی از میزان جابجایی آن محسوب میگردد؛ بنابراین دستیابی به میزان حجم برخان میتواند به عنوان شاخصی در جهت شناخت رفتار، نحوه عملکرد و تعیین وضعیت سیستم برخانی عمل نماید. هدف از این پژوهش مدلسازی برآورد حجم تپه-های برخانی جنوب کویر حاج علیقلی با استفاده از مولفههای مورفومتری آنها و از طریق روش تحلیل آماری رگرسیون غیرخطی ساده و چندگانه است. نتایج مدلسازی حاکی از ارتباط معنیدار توانی بین مولفههای عرض، طول، ارتفاع و مساحت با حجم برخان میباشد که حداکثر ارتباط معنیدار توانی بین حجم و مساحت برخان با ضریب تبیین 993/0 و انحراف معیار برآورد 169/0 وجود دارد. نتایج مدلسازی رگرسیون غیرخطی چندگانه نیز حاکی از روابط معنیدار پارامترهای مورفومتری برخان جهت محاسبه حجم آن میباشد که حداکثر ارتباط معنیدار حاصلضرب بین حجم با مولفههای مساحت و ارتفاع با ضریب تبیین 999/0 وجود دارد، بنابراین در صورت دستیابی به یکی از پارامترهای مورفومتری، میتوان حجم برخان را با استفاده از مدل-های توانی ارائه شده، برآورد کرد و در صورت دستیابی به دو مولفه، حجم برخان را از طریق مدلهای مناسب غیرخطی حاصلضرب با دقت بیشتری محاسبه نمود.