حسین نگارش، محسن آرمش،
دوره 2، شماره 6 - ( سال دوم، شمارهي ششم، زمستان 1390 1390 )
چکیده
در اثر تغییرات آب و هوایی رخدادهای ناگوار اقلیمیمانند خشکسالی در بسیاری از نقاط کرهی زمین تشدید شده است. در این پژوهش با استفاده از مدل شبکهی عصبی خشکسالیهای شهر خاش در سه بازهی زمانی ماهانه، سه ماهه و دوازده ماهه پیشبینی شد. جهت این امر آمار اقلیمی شامل نمنسبی، دما و بارش ایستگاه هواشناسی شهر خاش و شاخصهای اقلیمیاز سال 1961 تا 2010 مورد استفاده قرار گرفت و شاخص خشکسالی SPI به عنوان خروجی مدلها در نظر گرفته شد. 70 درصد دادهها به عنوان دادههای مرحله آموزش و 30 درصد به عنوان دادههای آزمایش در نظر گرفته شد. شبکههای مورد استفاده از نوع پس انتشار و تابع پایهی شعاعی با الگوریتم پس انتشار خطا و روش یادگیری لونبرگ ـ مارکواردت میباشند. پس از تشکیل مدلهای فراوان با ساختار متفاوت از تعداد ورودی، تعداد لایه و نرون، پیشبینی سه ماهه خشکسالی به عنوان بهترین بازه زمانی جهت پیشبینی خشکسالی شناخته شد و پس از آن پیشبینی دوازده ماهه خشکسالی نتایج مناسبی ارائه داد. مقایسه دو نوع شبکه عصبی نشان داد که شبکه پس انتشار با دو لایه پنهان 15 نرونی و با ورودیهای بیشینه نمنسبی، میانگین نمنسبی با 3 فصل تأخیر، شاخص بارش موسمیجنوب غربی آمریکا با 4 فصل تأخیر، شاخص بارش موسمیجنوب غربی آمریکا با 2 فصل تأخیر، میانگین نمنسبی و کمینهی نمنسبی مناسبترین مدل جهت پیشبینی سه ماهه خشکسالی در شهر خاش میباشد. مقایسه نتایج مدل شبکهی عصبی و مدل رگرسیونی بر دقت و توانایی شبکهی عصبی در پیشبینی خشکسالی شهر خاش صحه گذاشت.
حسین نگارش، صمد فتوحی، الهام خمر،
دوره 9، شماره 33 - ( دوره نهم، شماره سي و سوم، پاييز 1397 )
چکیده
کلوتکها یکی از اشکال ژئومورفولوژیکی مناطق خشک و نیمهخشک جهان هستند. این عوارض در ایران دارای گسترش و تنوع زیادی بوده که حاصل فرسایش رسوبات رودخانهای و دریاچهای دوران چهارم زمینشناسی میباشند. بخش وسیعی از گسترش کلوتکها در شرق و جنوب شرق کشور بوده که دارای ویژگیهای خاص و منحصربهفردی هستند. در این میان، وجود کلوتکها واقع در پلایای هامون سیستان توسعهی چشمگیری داشته است. منطقهی موردمطالعه، قسمتی از کلوتکهای این محدوده است. هدف اصلی این پژوهش، بررسی و منشأیابی رسوبات نهشتهشدهی دلتای قدیمی رودخانهی هیرمند بوده که محدودهی اصلی گسترش کلوتکها بوده است. در این رابطه پنج نمونه رسوب، بهصورت مشخص از منطقهی موردمطالعه برداشت شده و با استفاده از روشهای تجزیهوتحلیل آزمایشگاهی XRD و XRF موردبررسی قرار گرفت. نتایج این تحقیق نشان داد رسوباتی چون کوارتز، آلومینیوم، کلسیم و دیگر رسوبات تبخیری، بیشترین درصد تشکیلدهندهی کلوتکها را دارا میباشند. همچنین با توجه به عناصر بهدستآمده از آزمایشهای انجامگرفته و بررسی نقشههای زمینشناسی در ایران و افغانستان میتوان گفت این رسوبات هم دارای منشأ داخلی و هم دارای منشأ خارجی هستند. سازندهای فرسایشیافته و رسوبگذاریشدهی فلیش شرق ایران در منطقه، منشأ داخلی رسوبات را تأیید و وجود کوارتز، آلومینیم، کلسیت، دولومیت، مسکوویت، آلبیت و سایر کانیها و عناصر دیگر نیز نشان از خارجی بودن منشأ این رسوبات بوده که توسط رودخانهی هیرمند انتقال یافته و در پلایای هامون رسوبگذاری شده است. با توجه به نتایج بهدستآمده، رسوبات دلتای قدیمی رودخانهی هیرمند به دلیل خصوصیات خاکشناسی و عوامل اقلیمی، بهترین شرایط را برای فرسایش و تشکیل کلوتکها در این منطقه فراهم کرده است.
مهدی حیدری نسب، امیر کرم، حسین نگارش، احمد پهلوانروی،
دوره 9، شماره 34 - ( دوره نهم، شماره سي و چهارم، زمستان 1397 )
چکیده
در دشت سیستان شرایط برای فرسایش بادی و در پی آن، جابهجایی ماسه فراهم است. با توجه به استقرار سکونتگاهها در کانونهای فرسایش بادی منطقه ضرورت منشأیابی ماسهها، تحلیل مخاطرات ناشی از جابهجایی تپههای ماسهای و عوامل مؤثر بر ایجاد مخاطرات از اهداف این پژوهش است. ﺗﺤﻘﯿﻖ از ﻧﻮع ﺗﻮﺻﯿﻔﯽ-تحلیلی مبتنی بر روشﻫﺎی ﻣﯿﺪاﻧﯽ و ﮐﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪای اﺳﺖ. در ابتدا با بررسی نقشهها و مشاهدات میدانی مشخص شد که منشأ ماسهها، بستر خشک رودخانههای منطقه است. سپس پارامترهای مورفومتریک چند برخان (در مدت وزش بادهای 120 روزه) و میزان جابهجایی آنها اندازهگیری و ثبت گردید. نتایج تحلیل آماری نشان میدهد که فقط بین طول برخانها با میزان جابهجاییشان، رابطهی معکوس برقرار است و بین سایر پارامترها و جابهجایی برخانها رابطهی معنیداری وجود ندارد؛ که دلیل آن میتواند استقرار برخانها در محدودهی اراضی روستایی، نقش کاربریهای مختلف اراضی و عوارض سطح زمین در میزان سرعت باد، مقدار تولید ماسه و در میزان جابهجایی برخانها باشد. مخاطرات ناشی از جابهجایی تپههای ماسهای در سطح روستاها شامل تهدید سلامت اهالی، مدفون شدن روستاها، تخریب خاک و زیرساختهای عمومی و ... است. عوامل متعددی از قبیل وزش بادهای شدید و دائمی، کم شیب و کم عارضه بودن دشت، ریزدانه بودن خاک، خشکسالیهای متوالی و فقر پوشش گیاهی در میزان جابهجایی ماسهها در سطح دشت سیستان نقش دارند.