رشد فضایی هر شهر به صورت گسترش افقی یا رشد عمودی می باشد.هر کدام از این دو روش کالبد متفاوت و جداگانه ای از دیگری ایجاد می نماید.رشد فیزیکی به شکل افزایش محدوده شهر ظاهر می گردد و رشد عمودی به صورت درون ریزی جمعیت شهری و الگوی رشد شهر فشرده نمایان می شود.این الگوهای متفاوت به نسبت نوع گسترشی که در شهر به وجود می آورند پیامدها و نتایج متفاوتی را نیز در پی دارند(رهنما و عباس زاده، 1387،ص.21). پراکندگی الگوی نسبتاً جدیدی در سکونت گاه های انسانی می باشد که گرد هم آمدن اتفاقی مسکن با تراکم کم و توسعه های نواری تجاری است و معلول کاربرد وسیع اتومبیل می باشد (Ewing, 1997, p. 107) . آثار منفی این نوع توسعه بر روی حومه شهرها،محدوده شهرها ،اقتصاد و محیط زیست شهری سبب گرایش کشور های پیشرفته به فرم فشرده سازی شهر از طریق کاربری ترکیبی،بهره گیری از ساختمان های فشرده و کاهش فواصل محل کار و سکونت و تهیه تنوعی از شیوه های حمل و نقل شده است.بنابر این آگاهی از فرم فضایی و شکل شهر می تواند یکی از عوامل تأثیر گذار برنامه ریزی شهری باشد.
با افزایش میزان شهر نشینی ،عدم توجه به محیط زیست و تسلط پدیده های انسان ساخت بر محیط طبیعی ،بحران های زیستی در عرصه شهرها و روستاها با پرتو افشانی صنعت و تکنولوژی پدید آمد و اکولوژیست ها ، مدیران و برنامه ریزان شهری را بر آن داشت تا ضمن ابراز نگرانی از وضع موجود به ارائه راهکارهایی جهت بهبود این وضع پرداخته و جلوگیری از آلودگی های زیست محیطی را در دستور کار خود قرار دهند. در ایران نیز تحولات اجتماعی اقتصادی طی چند دهه گذشته به طور عمده در شهر ها انعکاس یافته و سیاست های توسعه ملی بر محور شهر نشینی و شهر گرایی تداوم یافته است.بنابر این گرایش به توسعه شهر نشینی یکی از استراتژی های موثر در توسعه ملی بوده است (پوراحمد, 1383, ص. 116) .
با رشد شهرها و بخصوص کلان شهرها در کشور،تنشهای اجتماعی اکولوژیکی حادی در اغلب آنها بروز کرده است که فقر و بیکاری ،نارسایی در خدمات رسانی،ن ا هنجاری اجتماعی ،کمبود مسکن و تهدید محیط زیست از شاخص ترین معضلات کلانشهرها بوده است (صرافی, 1375, ص. 35) . لذا احساس نارضایتی امروز از روند رشد و توسعه جهانی لزوم توجه برنامه ریزان شهری را بر امور شهری ناگزیر ساخته است.مسئله ای که در این خصوص بیش از همه توجه همگان را به خود جلب کرده ،توجه به الگوی رشد و توسعه شهری بوده است (پوراحمد, 1383, ص. 104) . بدین ترتیب در این مقاله ضمن بحث علمی -تحقیقی پیرامون روند رشد و توسعه کلانشهری و چالش های آن در ایران به سنجش و مقایسه فرم کالبدی کلانشهر های ایران پرداخته شده است.
روش تحقیقدر این تحقیق از طریق روش های کمی (تبیینی- تحلیلی) است که با استفاده از داده های آماری صورت گرفته،تحولات شهر نشینی در ایران و رشد کلان شهرهای کشور ، بررسی شده است.جامعه آماری جمعیت 8 کلان شهر ایران بر اساس سرشماری 1390 می باشد.سپس با استفاده از بررسی تراکم جمعیت و روش ها و مدل های کمی از قبیل ضریب آنتروپی و ضریب جینی که برای اندازه گیری نابرابری توزیع جمعیت یا اشتغال در واحدهای فضایی درون یک متروپل به کار می روند و با استفاده از نرم افزار GIS برای تعیین ضریب موران که با اندازه گیری خود همبستگی فضایی می تواند سطح تجمع را تخمین بزند، به تعیین شکل کلانشهر های ایران پرداخته شده است و در نهایت با استفاده از نرم افزار ARC GIS 9.3 و برنامه جانبی Spatial Statistics Tool به منظور نقشه سازی و تجزیه و تحلیل نقاط داغ و نقاط سرد استفاده شده است و در نهایت تحلیل فرم شهری کلان شهرهای کشور استفاده شده است.
بحث و یافته ها
· بررسی روند شهرنشینی و شهرگرایی در 55 سال گذشته نشان می دهد که طی سالهای 1335 تا 1390 تعداد شهر های کشور از 199 نقطه به 1331 نقطه افزایش یافته است. باید توجه داشت که در این مدت جمعیت شهر نشین کشور با نرخ رشد 4 درصد بیش از 9 برابر افزایش یافته و جمعیت ساکن در کلان شهر ها با نرخ رشد 3.6 درصد 7 برابر شده است در حالی که طی این مدت جمعیت کشور با نرخ رشد 2.5 درصد 4 برابر شده است. نسبت شهر نشینی نیز در ایران در این مدت از 31 درصد به 71.3 درصد افزایش یافته است. افزایش قیمت نفت در دهه 1350،جریانات انقلاب ،پیروزی انقلاب اسلامی در سال1357 و به تبعیّت از سیاست های دولت مبنی بر تمرکز فعّالیّت ها در شهرها و هزینه کردن منابع مالی در شهرها و در پیرامون آنها در دوره 65-1355شاهد رشد عمومی شهرنشینی در تمام ایران هستیم .
· مقایسه تراکم جمعیتی کلان شهرهای ایران حاکی از آن است که مشهد و تهران با تراکم جمعیتی 121 نفر در هکتار بالاترین،اصفهان با تراکم 98 نفر بر هکتار و شیراز با تراکم 82 نفر بر هکتار میزان متوسط و کرج با تراکم 65 نفر بر هکتار ،اهواز با تراکم 64 نفر بر هکتار ،قم با تراکم 61 نفر بر هکتار و تبریز با تراکم جمعیتی 56 نفر در هکتار پایین ترین تراکم را دارا می باشند. همین طور با مقایسه انحراف معیار تراکم جمعیتی در مقیاس مناطق کلان شهرها مشخص می شود که به ترتیب کلان شهرهای تهران، تبریز،قم،مشهد،کرج،شیراز،اهواز و اصفهان دارای بیشترین تا کمترین میزان پراکنش تراکم جمعیتی هستند.
· در توزیع جمعیت کلانشهرهای ایران نابر ا بری هایی وجود دارد که این نابرابری ها توسط ضرایب جینی و آنتروپی تأیید می شوند.بر اساس ضریب آنتروپی این نابرابری ها در تبریز با ضریب 0.878 ،قم با ضریب 0.91 و تهران با ضریب 0.954 نسبت به سایر کلانشهر ها بیشترین ،در کرج با ضریب 0.955 و اهواز 0.959با ضریب میزان متوسط و مشهد با ضریب 0.973 ،شیراز با ضریب 0.967 و اصفهان با ضریب 0.987 کمترین میزان را دارا هستند و بر اساس ضریب جینی این نابرابری ها در تبریز با ضریب 0.276 ،تهران با ضریب 0.256 و در قم با ضریب 0.229 بیشترین در اهواز با ضریب 0.18،شیراز با ضریب 0.166 و مشهد با ضریب 0.13 میزان متوسط و در اصفهان با ضریب 0.103 و کرج با ضریب 0.05 کمترین میزان را دارا هستند.اما به طور کلی در کلانشهر های ایران مقدار این نابرابری ها کم است.
· بر اساس محاسبه ضریب موران شهر اصفهان با ضریب موران 0.51 و شهر تهران با ضریب موران برابر 0.3 تا حدی دارای وضعیت تمرکز از عدم تمرکز می باشند. شهر مشهد با ضریب موران 0.02 دارای الگوی رشد شهر پراکنده بوده و از آنجا که بالای صفر قرار گرفته تا حد خیلی کمی به الگوی متمرکز نزدیکتر است.شهر تبریز با ضریب موران0.09- و شهر اهواز با ضریب موران 0.3- و نیز شهرهای کرج و قم با ضریب موران -0.6 دارای رشد پراکنده بوده اند ولی از آنجایی که ضرایبشان زیر صفر قرار گرفته ، تا حد خیلی کمی به الگوی شطرنجی نزدیکترند.شهر شیراز نیز با ضریب موران برابر 0.3- تا حد کمی به الگوی شطرنجی نزدیک است.
· در شهر تهران ضرایب مختلف محاسبه شده بیانگر این است که الگوی شهر تهران تا حدی متمرکز است.در شهر اصفهان الگوی توزیع جمیعت از سایر کلانشهر عادلانه تر است امّا با این وجود ضریب موران در این شهر از سایر کلانشهر ها بیشتر است که نشان می دهد این شهر از سایر کلانشهرها متمرکزتر است. امّا با این وجود احتمال می رود که این الگوی نسبتاً متمرکز در تهران و اصفهان نیز نتیجه پراکنش تصادفی باشد.در شهرهای مشهد ،تبریز ، اهواز،کرج و قم ضرایب مختلف محاسبه شده مجموعاً بیانگر این است که الگوی این شهرها تا حد زیادی پراکنده بوده و به الگوی پراکنش تصادفی بسیار نزدیک بوده اند . شهر شیراز نیز در مقایسه با سایر کلانشهر ها دارای کمترین ضریب موران می باشد که به الگوی شطرنجی نزدیکتر است. با توجه به نتایج مشخص می شود که در هیچکدام از کلانشهرهای ایران الگوی تمرکز کامل دیده نمی شود.
· بررسی نقاط داغ و نقاط سرد نشان می دهد که کلانشهر های تهران ،اصفهان ،کرج ،تبریز ، اهواز دارای این نقاط هستند و در اصفهان ،اهواز و کرج این نقاط بر روی جهت گسترش فیزیکی شهر و در محل تلاقی نقاط پیرامونی با شهر واقع شده اند.
نتیجه گیری
ادغام تعداد زیادی از سکونتگاههای روستایی،بخش ها، شهرک ها در کلان شهر های ایران به خاطر گسترش فیزیکی آن، موجب رشد بیقواره شهری وافزایش آسیب پذیری شده است . و هسته های حاشیه نشینی را در اطراف کلانشهر ها شکل داده اند.خوشه بندی این شهرها عمدتاً در محله های حاشیه ای شهر شکل گرفته است که نشان دهنده تأثیر و مکان تلفیق شهر و روستا بر شکل گیری این خوشه هاست که خود گواه این مطلب است که فشردگی شهرها نتیجه مدیریت خوب شهری در پیاده سازی سیاست های رشد هوشمند شهری نبوده و کاملاً بر عکس به دلیل فقدان مدیریت های منطقه ای، عدم نگرش سیستمی و رویکرد تجریدی به شهر در گسترش فیزیکی آن می باشد.از این نظر با پراکنش شهری در کلانشهرهای ایران روبرو هستیم.
از آنجا که «فضای جغرافیایی» درونمایهی بنیادین دانش جغرافیاست، چونوچرا دربارهی چیستیِ آن، و اینکه «فضا» به معنای «جغرافیایی»آن، چیست؟ جستاری است که همواره ضرورت دارد. این نوشتار تلاش دارد تا با پرداختن به گونههای فلسفیِ فضااندیشی و با نگاهی سنجشگرایانه (انتقادی) به آنها، راه را برای چونوچراها دربارهی چیستیِ «فضای جغرافیایی» باز کند. با نگریستنِ به «فضا» از چشمانداز «هستن ـ در ـ جهان»ِ هایدگری، میتوان از یک فضااندیشی فلسفی دیگری، با نام فضااندیشی «زیست ـ جهان»ی نام برد و آن را جغرافیاییترین گونهی فضااندیشی دانست؛ تا جاییکه در پاسخ به «فضای جغرافیایی چیست؟» این-گونه میتوان گفت: «فضای جغرافیایی»، یعنی همان «هستن ـ در ـ جهان».
این نوشتار تلاش دارد با تمرکز بر تبارشناسی فوکو، آن را با آیندهپژوهی در پیوند قرار داده و در این فرایند، آیندهپژوهیِ تبارشناسانه را بسان روششناسیای شایسته در پژوهشهای جغرافیایی معرفی نماید. بر این اساس اگر فضای جغرافیایی، فضایی رابطهای، و صحنهی نقشآفرینی گفتمانها و روابط قدرت و دانش در نظر گرفته شود، آنگاه با سوژه گفتمانی و ابژهی گفتمانی(سوژه و ابژهی درونِ گفتمانها) سروکار داریم، و شکلگرفتگی و از شکلافتادگی و تحول پدیدهها برآمده از گفتمانها و نحوهی صورتبندی روابط قدرت در درون آنها میباشد. از این روی، آیندهپژوهیِ تبارشناسانه با تمرکز بر شناخت گفتمان مسلط حال(که پدیده مورد بررسی را در برگرفته) و روابط قدرت برساختهی آن، همچنین گفتمانهای مقاومتِ موجود و در برابرِ آن، به دنبال شناسایی گفتمان آینده میباشد. تا با قراردادن پدیده در گفتمانِ احتمالی آینده، آیندهی آن را به فهم درآورد. از آنجا که عدم قطعیتها و پیشرانهایی که در چنین روندی شناسایی میشود، برآمده از منطق رفتاری گفتمان در آینده میباشد، میتوان فهم شایستهای از آیندهی پدیدهها در فضای جغرافیایی ارائه نمود. کاربرد آیندهپژوهیِ تبارشناسانه بسان رویکرد آغازین در هر مطالعه آیندهپژوهانه میتواند دستاوردهایی چند به همراه داشته باشد: 1- عوامل تأثیرگذار و پیشرانهای سازنده آینده، متأثر از رابطه قدرت و دانش و در چارچوب گفتمان احتمالی مربوطه، به گونهای واقعیتر شناسایی میشوند؛ 2- این رویکرد هر چند با سایر روشها نیز میتواند به کار گرفته شود، اما در بهترین حالت با روش سناریونویسی قابل استفاده میباشد و با به کار گرفتن آن میتوان سناریوهای واقعگرا و محتملِ آینده را تدوین نمود.
فضای جغرافیایی بهسان یک «پدیدار»، خود دربرگردارندهی پدیدارهای گوناگونی است که میتوان آنها را در دولایهی دازاینها (آدمیان) و نادازاینها (ناآدمیان) جای داد. از چشمانداز پدیدارشناسی هرمنوتیک و با نگاهی سنجشگرایانه به گونههای روششناسی (علّتکاو و دلیلکاو) و نیز زیرگونههای آنها (پوزیتیویسم، پدیدارشناسی، هرمنوتیک و اندیشهی انتقادی)، بر آنیم تا دریابیم: «روششناسی شناخت فضای جغرافیایی چیست؟». در همین راستا، پس از رونمایی از دو بازدارندهی بزرگِ شناخت فضای جغرافیایی(1- گسیختگی پدیدار از جهاناَش، 2- گیرافتادگی جغرافیدان در جهاناَش)، آشکارگردید که زدودن بازدارندهها، در گروِ پشت سرگذاشتن هفتخان (1- درونلایهای، 2- میانلایهای، 3- میانفضایی، 4-درونپیشفهمی، 5- میانپیشفهمی، 6- عینی – ذهنی، 7- میاناندیشهای) است که با «دور هرمنوتیکی» هفتگانه انجام میشود که دورهای بازی هستند؛ بنابراین در پاسخ به پرسش بیانشده باید گفت: روششناسی شناخت فضای جغرافیایی، عمدتاً، روششناسی دلیلکاو (معناکاو) میباشد که میتواند به کمک دورهرمنوتیکی هفتگانه، هفتخان شناخت را پشتسر بگذارد و به فهمِ کنش و واکنشهای دازاینها در فضای جغرافیایی دست یابد؛ چراکه هر کنش و واکنشی که از آدمی سر میزند، دارای معنایی است که با بهرهگیری از روششناسیهای دلیلکاو میتوان پی به معنای آن برد. با این روششناسیها میتوان پدیدارهای جغرافیایی و دلیلهای آنها را رونمایی و واکاوی کرد و کموبیش به فهم و شناخت آنها دستیافت.
هدف پژوهش، بررسی پایداری مشهد بر پایهی توسعهی کریدوری و حملونقل محور مبتنی بر ریل است. روش تحقیق، از نوع توصیفی- تحلیلی است و برای جمعآوری اطلاعات از مطالعات کتابخانهای، میدانی و پایگاه داده GIS استفاده شده است. جامعهی آماری، جمعیت ساکن در شعاع 800 متری چهار ایستگاه قطار شهری استند که 319 نفر بهعنوان نمونه انتخاب گردیدند. شاخصهای پژوهش عبارتاند از: درجهی اختلاط کاربری، تراکم جمعیت، نرخ رشد جمعیت، دسترسی به ایستگاههای ترانزیت، الگوی سفر کاری و اثرات زیستمحیطی حملونقل. نتایج نشان میدهد در بیشتر محدودههای ایستگاهها، غلبه با درجهی اختلاط کاربری متوسط است و تراکم جمعیتی با حد مطلوب پایداری فاصلهی زیادی دارد. همچنین، بیش از 60% سفرهای کاری به خارج از محدودهی سکونت صورت میگیرد و باعث استفاده از وسایل نقلیهی موتوری (بهویژه اتومبیل، اتوبوس و تاکسی) میشود. بررسیهای نشان میدهد که سرانهی کل تولید کربن 0011/0 تن و سرانهی کل جاپای اکولوژیک این بخش 89/5 مترمربع است و کمترین سهم آن متعلق به قطار شهری (0026/0 مترمربع) است. بر اساس آثار تسلط الگوی شهر ماشینی در مشهد، بازساخت زمین و حملونقل بر پایهی الگوی توسعهی کریدوری و حملونقل محور مبتنی بر ریل، میتواند گام مهمی جهت دستیابی به توسعهی پایدار و بهبود کیفیت محیط شهری باشد.
شدت کاربری زمین که انواع تراکمهای شهری را شامل میشود، در بسیاری از پژوهشها بهعنوان عاملی تأثیرگذار بر الگوهای سفر ساکنین شناخته شده است؛ بهطوریکه افزایش انواع تراکمهای جمعیتی، شغلی و مسکونی و کاربری باعث فشردگی بیشتر فرم شهر و کوتاهتر مسافت طیشده با خودروهای شخصی (Vehicle Kilometer Travelled) میشود و در نتیجه کاهش انتشار آلایندههای کربنی بخش حملونقل را در پی خواهد داشت. هدف اول مقالهی حاضر بررسی تأثیرگذاری انواع تراکم بر مسافت سفر خودروهای شخصی است. بدین منظور 4 نوع تراکم (جمعیت، اشتغال، تراکم مسکونی و تراکم کاربریها) در نظر گرفته شد. سپس با استفاده از ضرایب آنتروپی، جینی، موران و گری میزان تعادل در شدت کاربری زمین بین تراکمهای نامبرده مشخص گردید و همبستگی آنها با متغیر وابسته VKT از طریق آزمون همبستگی پیرسون و مدل رگرسیون چندمتغیره تعیین شد. در مرحلهی سوم میزان انتشار CO2 و CO2e خودروهای شخصی به تفکیک مناطق شهر مشهد محاسبه شد و درنهایت رابطهی همبستگی و رگرسیونی بین تراکمهای شهری هر منطقه موردبررسی قرار گرفت. نتایج نشان میدهد رابطهی معناداری بین افزایش شدت کاربری زمین (تراکم) و کاهش VKT برقرار است و بین VKT و انتشار آلایندههای کربنی نیز همبستگی معناداری برابر با 0.845 برقرار است. در این میان، تراکمهای شغلی بیشتر از سایر انواع تراکم بر الگوهای سفر ساکنین مشهد نقش دارد. تراکم شغلی دارای ضریب همبستگی 0/790- با VKT است و در مدل رگرسیون چندمتغیره نیز با R2=0.751 بیشترین تأثیر را بر انتشار CO2 داشته است؛ بنابراین میتوان با توزیع متعادلتر تراکمهای شغلی در سطح مناطق، مسافت سفرهای با خودرو شخصی را کاهش داد و جهت تقویت الگوهای کمکربن تر حملونقل برنامهریزی کرد.
صفحه 1 از 1 |
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه مطالعات جغرافیایی مناطق خشک می باشد.
طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق
© 2022 CC BY-NC 4.0 | Journal of Arid Regions Geographics Studies
Designed & Developed by : Yektaweb