10 نتیجه برای رحیمی
یوسف قویدل رحیمی،
دوره 1، شماره 3 - ( بهار 1390 )
چکیده
در این پژوهش با استفاده از دادههای مختلف ایستگاهی و دادههای جو بالا، ابتدا ویژگیهای آماری موج گرمایی به وقوع پیوسته از روز 6 تیر تا 5 مرداد 1389 مورد بررسی قرار گرفته و سپس با استفاده از روش تحلیل خوشهای وارد، موج گرمایی مذکور از نظر شدت به 3 دوره گرم با 17 عضو و میانگین دمای بیشینه برابر با 17/37 درجه سانتیگراد، گرم شدید با 5 عضو و متوسط دمای بیشینه برابر با 2/38 درجه سانتیگراد و اَبَر گرم با 10 عضو و متوسط دمای بیشینه برابر با 28/39 درجه سانتیگراد طبقهبندی گردید. توزیع فضایی دمای بیشینه 2 متری بالای زمین نشان داد که منطقهی بیشینه دمای ایران در بازهی زمانی 13 تا 22 تیر ماه 1382، مناطق جنوب غرب و غرب ایران بهویژه ایستگاههای ماهشهر، دزفول، دهلران و قصر شیرین هستند. موج اَبَر گرم برای تحلیل سینوپتیک انتخاب گردید. نتایج حاصل از تهیه و تفسیر نقشههای سینوپتیک نشان داد که وجود یک کمفشار حرارتی بر روی شبه جزیره عربستان و اثرات ناشی از تسری و فعالیت و مهاجرت کمفشار مذکور به سمت ایران عامل اصلی گرمایش و گسیل موج اَبر گرم در دوره زمانی 13 تا 22 تیرماه 1389 بوده است. همچنین بررسی نقشههای سطوح میانی نشان از افزایش ضخامت جو در بازه زمانی بروز موج اَبَر گرم داشته و نشان میدهد که کل منطقه خاورمیانه و ایران تحت استیلای کامل پرفشار جنب حارهای قرار گرفته است. نقشههای مربوط به الگوی متوسط نقشههای ارتفاع ژئوپتانسیل در زمان وقوع موج اَبَر گرم حاکی از استقرار یک پر ارتفاع بسته، بر روی ایران دارد که در تراز 500 هکتوپاسکال ارتفاع آن به 5940 ژئوپتانسیل متر میرسد. پر ارتفاع مذکور در واقع پیچانهای است که در مسیر راهش از شمال آفریقا و شبه جزیره عربستان، درونش گرمای بیشتری انباشته شده و شرایط بسیار داغ و سوزانی را حاکم میسازد. مسیر فرارفت گرما و منبع تأمین گرمای موج اَبَر گرم و میزان فرارفت دمای روزهای مختلف نشان دهنده فرارفتی بودن موج اَبَر گرمایی به وقوع پیوسته در تابستان 1389 است. بروز موج گرمایی مذکور در ایران با اثرات نامطلوب بسیار شدید محیطی، اقتصادی- اجتماعی و بهداشتی همراه بوده است.
منوچهر فرج زاده، سعید رجایی نجفآبادی، یوسف قویدل رحیمی،
دوره 2، شماره 7 - ( سال دوم، شمارهي هفتم، بهار 1391 1391 )
چکیده
هدف از این پژوهش بررسی اثر نوسان بارش بر دبی رود کشفرود است. در این پژوهش دادههای اقلیمی بارش و روانآب سطحی در یک دورهی آماری 40 ساله از سال 1347 تا 1387 برای شناسایی تغییر و جهش بارش ـ روانآب در سطح کل حوضه و همچنین ایستگاهی مورد استفاده قرار گرفت. بهوسیلهی ضریب همبستگی «پیرسون»، میان بارش و روانآب، میزان اثر مستقیم بارش بر روانآب، در سطح حوضه مشخص کرده و سپس با استفاده از میزان انحراف معیار ماهانه و سالیانه، نرخ نوسانات را در طی دورهی آماری نمایش دادیم. همچنین بهوسیلهی میانگین متحرک سه ساله و آزمون «منـکندال» روند خطی و جهشهای شکل گرفته در سریهای زمانی در سالهای مورد مطالعه بررسی شدند. نتایج نشان داد که بارش و دبی در سطح حوضه، طی سالهای اخیر، خشکی و ترسالیهای متوالی را سپری کرده است. علاوه بر آن شدت خشکیها در حال افزایش است. روند کلی بارش و دبی حوضه کاهشی بوده است. همچنین از نظر فصلی بیشترین تغییرات ماهانه بر روی روانآب سطحی در فصل بهار و فروردین ماه مشاهده شده است و کمترین این تغییرات در اواخر تابستان میباشد که دلیل آن خشک شدن رود در این فصل در طی سالهای مورد مطالعه است. آزمون منـکندال نیز نشان از جهش در ایستگاههای دبی سنجی داشته که این جهش در جهت منفی و کاهشی بوده است. در برخی از ایستگاهها این جهش از محدودهی اطمینان 95 درصد خارج شده و موجب تغییر اقلیم در سطح ایستگاهی گردیده است.
سيد مهرداد طباطبائی فر، غلامرضا زهتابیان، محمد رحیمی، حسن خسروی، نیکو،
دوره 4، شماره 13 - ( سال چهارم،شماره سیزدهم،پائیز1392 1392 )
چکیده
1- یکی از بحرانهای اکولوژیکی که جهان امروز با آن درگیر شده است پدیده بیابانزایی است. امّا، برای مهار آن نیاز به شناخت و درک صحیح از عوامل و فرآیندهای آن میباشد. این پژوهش در دشت آبرفتی گرمسار در استان سمنان صورت گرفته است. در این پژوهش با استفاده از روش ایرانی IMDPA که جدیدترین روش ارزیابی پتانسیل بیابانزایی در مناطق خشک و نیمه خشک میباشد. با توجّه به اهداف تحقیق، پایش و روند بیابانزایی دشت گرمسار از سال 1381 الی 1390 مورد ارزیابی و بررسی قرار گرفت. پس از بررسی و ارزیابیهای اوّلیّه شاخصهای دو معیار اقلیم و آب به عنوان مهمترین شاخصهای مؤثّر در بیابانزایی منطقه درنظر گرفته شد. برای معیار اقلیم 3 شاخص خشکی ترانسو، بارش سالانه و شاخص خشک سالی و برای معیار آب 2 شاخص افت آب زیرزمینی، هدایت الکتریکی درنظر گرفته شد. سپس براساس مدل به هر شاخص براساس تأثیّر آن در بیابانزایی وزنی داده شد، همچنین با محاسبه میانگین هندسی از امتیاز شاخصها و بهره-گیری از نرم افزار GIS نقشههای روند وضعیّت بیابانزایی مربوط به شاخصها برای هر سال تهیه گردید. از بین شاخصهای مطالعه شده در این دوره، چهار شاخص خشکی ترانسو، افت آب زیرزمینی، هدایت الکتریکی آب و شاخص بارش سالانه به ترتیب با ارزش عددی 81/3، 17/3، 11/3 و 09/3 بیشترین تأثیّر و دو شاخص نسبت جذب سدیم، شاخص خشک سالی به ترتیب با ارزش عددی 17/1 و 63/1 کم ترین تأثیّر را در بیابانزایی دشت گرمسار دارند. تجزیه و تحلیل معیارهای بیابانزایی در منطقه گرمسار نشان داد که در میان معیارهای مورد مطالعه، معیار آب بیشترین اثر را بر روی تخریب زمین و بیابانزایی از سال 1373 داشته است.
یوسف قویدل رحیمی، محمد رضایی،
دوره 4، شماره 15 - ( سال چهارم،شماره پانزدهم بهار 1393 1393 )
چکیده
در پژوهش حاضر به تعیین آستانه دمایی و تحلیل الگوهای سینوپتیک دماهای ابرگرم منطقهی جنوب شرق ایران پرداخته شده است. برای این کار پس از اخذ دادههای حداکثر دمای روزانهی دوره گرم سال (ژوئن تا سپتامبر) 9 ایستگاه سینوپتیک واقع در جنوب شرق ایران در یک دورهی آماری 24 ساله (1986-2009)، مقادیر بالاتر از 99 درصد دماهای فرین بیشینه یا 1 درصد بالایی به عنوان آستانهی تفکیک دماهای ابرگرم تعیین شد. بر اساس توزیع احتمال آماری گاما، دمای 36/42 درجه سانتیگراد و بالاتر با احتمال رخداد 1 درصد در طی دورهی آماری مورد مطالعه آستانهی تعیین روزهای ابر گرم برای مجموع ایستگاهها مد نظر قرار گرفت و بر اساس آستانهی مذکور 30 روز توام با دمای ابر گرم برای تحلیل سینوپتیک شناسایی گردید. جهت شناسایی الگوهای گردشی مولد روزهای ابر گرم، ماتریسی به ابعاد 30 روز در 943 گره از دادههای فشار سطح زمین و تراز 500 هکتوپاسکال در مختصات جغرافیایی 0 تا 100 درجهی طول شرقی و 15 تا 70 درجهی عرض شمالی تشکیل گردید. ابتدا جهت تعیین الگوی متوسط روزهای ابر گرم، نقشه های میانگین سی روزه ترسیم و مورد تحلیل قرار گرفت. الگوی به دست آمده حاکی از نفوذ سامانهی کم فشار حرارتی گنگ در سطح زمین و حاکمیت پرفشار جنب حارهای آزور در تراز 500 هکتوپاسکال بر روی جنوب شرق کشور میباشد. برای شناسایی الگوهای گردشی متمایز در روزهای شاخص، با استفاده از روش تحلیل خوشهای وارد بر روی ماتریس مذکور، و پس از اعمال برش دو خوشهای روزهای منتخب، نقشههای مربوطه ترسیم شد. نتایج نشان داد که علیرغم تفکیک روزها به دو خوشهی مجزا، تفاوت بارزی بین این الگوها با الگوی سی روزه مشاهده نمی شود. بنابراین می توان تنها الگوی موثر بر رخداد روزهای ابرگرم جنوب شرق ایران را استقرار کم فشار حرارتی گنگ در سطح زمین و حاکمیت پرارتفاع جنب حارهای آزور در تراز 500 هکتوپاسکال ذکر کرد. الگوی ضخامت جو در طی روزهای ابرگرم نشانگر استقرار بیشینهی ضخامت جو به میزان 5945 متر بر روی منطقهی مورد مطالعه است که نشان دهنده استقرار توده هوای گرم بر روی منطقهی مورد مطالعه می باشد.
علی اکبر دماوندی، محمد رحیمی، دکتر محمد رضا یزدانی، دکتر علی اکبر نوروزی،
دوره 6، شماره 23 - ( دوره ششم، شماره بيستم و سوم، بهار 1395 )
چکیده
خشکسالی از جمله بلایای طبیعی است که سبب وارد شدن خسارات اقتصادی فراوانی خصوصاً در بخش جغرافیای کشاورزی و منابع طبیعی مناطق خشک میگردد. ارزیابی و پایش خشکسالی به دلیل ماهیت آرام و خزندهاش با مسائل و مشکلات فراوانی همراه است. رویکرد استفاده از شاخصهای مبتنی بر فناوری سنجشازدور به دلیل قابلیتهای مکانی و زمانی مناسب و نیز عدم وجود مشکلات روشهای نقطهای، درحالتوسعه و پیشرفت است. از جمله این شاخصها، شاخص شرایط درجه حرارت پوشش گیاهی (VTCI) است که بر اساس استفاده همزمان از NDVI و LST ایجادشده است؛ بنابراین در این تحقیق قابلیت شاخص VTCI در پایش مکانی خشکسالی مدنظر قرارگرفته است. برای این منظور، محصولات NDVI و LST سنجنده مودیس ماهواره ترا برای مردادماه سالهای 1379 تا 1393 دریافت شده و پس از انجام اصلاحات مکانی و زمانی لازم، برای ایجاد شاخص VTCI، مورد پردازش قرار گرفتند. بر اساس نتایج، سال 1385 دارای ضرایب رگرسیون بالاتری نسبت به سایر سالها بوده است (73/0=R2 برای لبهی گرم و 86/0=R2 برای لبهی سرد). در ادامه، شاخص VTCI مربوط به مردادماه هرسال بر اساس ضرایب رگرسیون همان سال استخراج و نقشهی VTCI منطقه به 5 کلاس تنش خشکسالی: شدید، متوسط، ملایم، نرمال و مرطوب طبقهبندیشده و درنهایت طبقات خشکسالی در طی این 15 سال با یکدیگر مقایسه شدند. نتایج حاصل نشان دادند که بیشترین درصد مساحت خشکسالی مربوط به طبقهی متوسط و کمترین درصد مربوط به طبقهی مرطوب بوده است. همچنین سالهای 1392 و 1390 دارای بیشترین درصد طبقهی شدید و مرطوب بودهاند.
حسین رحیمی،
دوره 7، شماره 27 - ( دوره هفتم، شمارهی بيستم و هفتم، بهار 1396 )
چکیده
شهر سبزوار در گذشتهای نهچندان دور منبع تأمین آب کشاورزی و شرب شهری از قناتها حاصل میشده است.. در محدوده شهر سبزوار 12 رشته قنات وجود دارد که از این تعداد 10 رشته در بافت مرکزی شهر قرارگرفته است. در چند دهه اخیر با گسترش شهرنشینی، حفر چاههای عمیق جهت تأمین آب شرب و تداوم خشکسالیها بهمرور زمان اکثر این قناتها خشک و بایر شده اند. دردهه 1370 شهر سبزوار با توسعه بیرویه شهرنشینی مواجه میشود، در این زمان شرکت آب و فاضلاب با ایجاد سیستم شبکه فاضلاب برخی از این قناتها را مسدود و از طرفی برخی از ساکنین از این مجاری قناتها بجای شبکه فاضلاب استفاده کردند. با توجه به عمق قناتها و جنس زمین در برخی از مناطق شهر که غیرقابل نفوذ است، آب در لایههای زیرین تجمع یافته و منجر به بالا آمدن سطح آب از 18 متر در دهه 1350 به 4 متر در حال حاضر شده است. در این پژوهش، خطر نشست زمین در شهر سبزوار مورد بررسی قرار گرفته است. برای این منظور، با استفاده از نقشههای توپوگرافی 50000 :1، موقعیت رشته و میل قناتها شناسایی گردیده است، سپس با استفاده از نقشه طرح جامع شهر سبزوار با مقیاس 1:10000 مصوبه سال 1389 به بررسی کاربریهای موجود در سطح شهر و انطباق آن با نقشه مسیر قناتها پرداخته و نهایتاً با استفاده از نرمافزار ArcGISلایههای هر کاربری با یک حریم 15 متر در مسیر قناتها ترسیم و نقشه پهنهبندی خطر قناتها تهیه گردیده است. نتایج تحقیقات نشان میدهد 85 درصد از بافت مرکزی شهر در معرض خطر ریزش قناتها قرار دارد. در این رابطه، بیشترین کاربری در معرض خطر کاربری مسکونی با 7/54 درصد و سپس کاربری ارتباطی با 25 درصد در مسیر خطر مستقیم نشست قناتها واقع شدهاند، استفاده از این کاربریها تقریبا 24 ساعته میباشد که بر میزان و شدت خطر میافزاید.
فاطمه رحیمی، یعقوب زنگنه، مهدی زنگنه،
دوره 8، شماره 30 - ( دوره هشتم، شمارهی سيام، زمستان 1396 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی و تحلیل نقش سیاست های زمین شهری بر گسترش پراکنده شهر سبزوار در نیم قرن اخیر انجام شده است.روش تحقیق توصیفی – تحلیلی و داده های مورد نیاز از طریق اسنادی گردآوری شده است. داده های گردآوری شده با استفاده از مدل های کمی از جمله روش هلدرن و آنتروپی شانون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.همچنین برای تهیه نقشه های مراحل رشد فیزیکی شهر نرم افزار ARC GIS به کار گرفته شده است.نتایج این پژوهش نشان می دهد که گسترش فیزیکی سبزوار تحت تاثیر افزایش جمعیت و سیاست های واگذاری زمین ،در دوره های مختلف با روندهای متفاوتی صورت گرفته است؛ به طوری که حدود 31 درصد از مساحت اضافه شده به شهر در نیم قرن اخیر، ناشی از سیاست های واگذاری اراضی دولتی بوده است. نتایج حاصل از مدل هلدرن نشان می دهد که میانگین سهم جمعیت در افزایش مساحت شهر در سه دوره 1335 تا 1365 در مجموع معادل 89 درصد و سهم افزایش سرانه زمین تنها 11 درصد بوده است، در حالی که این روند در دوره 75-65 بر عکس شده و به ترتیب به 39 درصد برای جمعیت و 61 درصد برای سرانه و در مقطع زمانی 95-75 به 26/50 درصد سهم جمعیت و 73/49 درصد برای سرانه تغییر کرده است. همچنین نتایج تحقیق حاکی از این است که پیش بینی های طرح های جامع شهری علیرغم عدم تحقق رقم مربوط به برآورد جمعیت، نقش تعیین کننده ای در میزان و جهات رشد فیزیکی شهر داشته است. همچنین الحاق روستاهای پیرامونی(کلاته سیفر، قلعه نوده راز و صالح آباد)و سکونتگاههای غیررسمی(شرق کال عیدگاه و غرب نیروگاه)، تاثیر قابل توجهی در رشد افقی پراکنده شهر بر جای گذاشته است.
محمدرضا رحیمیپور انارکی، علی محمدی، مجتبی رفیعیان، رضا ارجمندی، سعید کریمی،
دوره 11، شماره 41 - ( دوره یازدهم، شماره چهل و یکم، پاییز 1399 )
چکیده
در راستای استفادهی بهینه از منابع موجود آب، بررسی راهکارهای استفادهی بهینهی آب از طریق بازنگری در تخصیص منابع آب و مدیریت آن، امری ضروری است. ازآنجاکه میزان آب مصرفی پایه و ردپای آب هر محصول در هر منطقه تحت تأثیر اقلیم، عملیات کشاورزی و راندمان آبیاری متغیر است؛ توسعهی روشهای مدیریتی کارآمد که بتوان با آن، مقدار آب واقعی مصرفی را محاسبه کرد، امری ضروری است. هدف از این مطالعه، ارزیابی آب مجازی و ردپای آب محصولات کشاورزی در شهرستان قلعهگنج طی سالهای 1390 تا 1395 در جهت بهره-برداری بهینه از منابع آبی موجود در این شهرستان است. با استفاده از سطح زیر کشت و میزان تولید، عملکرد هر محصول محاسبه شده و سپس با توجه به روابط ارائهشده میزان آب مجازی، آب مجازی آبی و سبز، ردپای آب و شاخص بهرهوری آب در محصولات موردبررسی به تفکیک محاسبه شده است. بنا بر بررسیهای انجامشده، بیشترین سطح زیر کشت در شهرستان قلعهگنج در این بازهی زمانی، مربوط به غلات و نخیلات است که درمجموع، بیش از نیمی از سطح 48000 هکتاری زمینهای زیر کشت و بیش از 60 درصد مجموع ردپای آب را شامل میشود، اما عملکرد آنها پایین است. در مقابل، محصولاتی نظیر ذرت علوفهای، پیاز و خربزه درمجموع 5/38 درصد از عملکرد محصولات کشاورزی شهرستان را به خود اختصاص میدهند و بیشترین مقدار بهرهوری آب را دربر دارند. در این مقاله، روند تغییرات ردپای آب در مقابل تولید و سطح زیر کشت کلی محصولات بررسی شده و به نظر میرسد با ارائهی خدمات تخصصی به منظور تشویق کشاورزان در استفاده از روشهای آبیاری نوین و جایگزینی محصولات آب با محصولات دارای بهرهوری بیشتر، ردپای کلی آب در شهرستان را بتوان کاهش داد. در پیشنهاد الگوهای کشت جایگزین باید به اثرات اقتصادی، نیاز بازار و قابلیت اراضی نیز توجه نمود.
حمزه رحیمی، سید هدایت ا... نوری زمانآبادی، سید ابوالفضل مسعودیان،
دوره 11، شماره 41 - ( دوره یازدهم، شماره چهل و یکم، پاییز 1399 )
چکیده
بخش کشاورزی ذاتاً حساس به شرایط تغییر اقلیم است و این امر موجب شده که یکی از آسیبپذیرترین بخشها به خطرات و اثرات تغییرات محیطی باشد. هدف این پژوهش، ارزیابی تغییرات محیطی با روش توصیفی-تحلیلی در شهرستان نجفآباد است که دادهها نیز به روش پیمایشی تهیه شده است. بررسیهای روند من-کندال نشان داد که دما طی یک دورهی آماری 20 ساله دارای روند صعودی بوده است. همچنین در زمینهی بارش، عدم وجود روند مشخص و کاهش بارندگی در شهرستان دیده میشود. بررسیها نشان داد که همبستگی قوی بین برداشت از منابع آب زیرزمینی با تغییرات سطح آب زیرزمینی و نیز تأثیرات مخرب روند افزایش برداشت از منابع آب زیرزمینی در شهرستان نجفآباد وجود دارد. ضریب همبستگی بارش و نوسانات سطح آب زیرزمینی نشان داد که هیچگونه ارتباطی میان این دو سری زمانی وجود ندارد. در این محدودهی مطالعاتی، روند افت سطح آب زیرزمینی مستقل از بارش بوده و ناشی از استفادهی بیرویهی آبهای زیرزمینی و نیز کاهش آب سطحی ورودی به منطقه است. نتایج ضریب همبستگی متقابل دو سری زمانی (افت سطح آب و هدایت الکتریکی) بیانگر همبستگی شدید این دو سری زمانی و همچنین اثرات منفی روند افت سطح آب زیرزمینی بر میزان هدایت الکتریکی آب در نجفآباد است. یافتههای پوشش گیاهی نشان داد در جنوب و جنوب شرق نجفآباد به دلیل تغییر کاربری کشاورزان از کشت زراعت به کاشت درختان و احداث باغات روند افزایشی داشته است، اما در بخش زیادی از شهرستان روند پوشش گیاهی منفی بوده است. بررسیها نشان داد که میزان اراضی زیرکشت زراعی و باغی شهرستان به شدت کاهش یافته و از تعداد شاغلین بخش کشاورزی کاسته شده است.
مجتبی جنّترستمی، محمّد رحیمی، حسن کابلی،
دوره 11، شماره 43 - ( دوره یازدهم، شماره چهل و سوم، بهار 1400 )
چکیده
یکی از عوامل مؤثر بر روند تغییرات پدیدهی گردوغبار، نوسانات پارامترهای اقلیمی و بهتبع آن، خشکسالی است. تحقیق حاضر با هدف بررسی روند تغییرات شاخص تجربی طوفان گردوغبار (DSI) و رابطهی آن با شاخصهای خشکسالی بارندگی استانداردشده (SPI) و شاخص بارش-تبخیر و تعرق استانداردشده (SPEI) در دامنهی جنوبی البرز صورت گرفت. پس از اخذ کدهای هواشناسی، شاخص تجربی طوفان گردوغبار (DSI) فصلی-سالیانه، دهساله محاسبه و پهنهبندی گردید. سپس SPI و SPEI ماهانهی ایستگاههای با دورهی آماری سیساله، محاسبه و استانداردسازی شد. روند تغییرات زمانی DSI را با استفاده از روشهای آماری کندال و پیت بررسی کردیم و درنهایت همبستگی آن با شاخصهای خشکسالی هواشناسی به روش پیرسون انجام گردید. نتایج نشان داد که از غرب به شرق، بر شدت گردوغبار افزوده شده و در فصل بهار با حداکثر شدت قابلمشاهده است. تغییرات سالیانهی DSI (۲۰08-۲۰17) شکل نامنظمی از خود نشان داده و دارای روند نیست؛ بهطوریکه در سال ۲۰۰۸ شدت گردوغبار بالا بوده و در سال بعد کاهش محسوسی داشته و مشابه آن در ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ مشاهده گردید. همچنین روند تغییرات زمانی DSI نشان داد که ایستگاههای غربی و مرکزی دارای روند معنیدار بوده و هرچه به سمت شرق میرویم، تغییرات زمانی نامنظمتر و فاقد روند معنیدار است. از طرفی همبستگی معنیداری بین شاخص DSI و SPI وجود نداشته و بین شاخصهای DSI و SPEI بهجز قسمت غربی منطقه، یک رابطهی منفی وجود داشته است که در برخی از ایستگاهها با شدت بالا به صورت ارتباط معنیدار بوده و با استاندارسازی، این ارتباط نیز مشهودتر میگردد. بهطورکلی، لحاظ نمودن بارندگی به همراه درجه حرارت و تبخیر-عرق، همبستگی بهتری با شاخص گردوغبار نشان داده که نتایج این تحقیق میتواند در بحث پایش و برنامههای بیابانزدایی و جلوگیری از گسترش بیابان و نیز آمادگی در برابر طوفانهای گردوغبار مفید واقع شود.