4 نتیجه برای Zandi
رحمان زندی، مهدی زنگنه، مهسا مقدم،
دوره 9، شماره 36 - ( دوره نهم، شماره سي و ششم، تابستان 1398 )
چکیده
در روند توسعهی شهری بسیاری از زمینهای کشاورزی اطراف و حاشیه شهرها تغییر کاربری یافتند و از طرفی مکانگزینی و توسعهی بیبرنامه شهرها در بسیاری از موارد منجر به نادیده گرفتن مخاطرات طبیعی گردید و مخاطرات طبیعی از عوامل تهدیدکنندهی امنیت شهرها هستند که یکی از مهمترین این مخاطرات طبیعی، زلزله است. پژوهش حاضر با هدف بررسی و پیشبینی تغییرات کاربری اراضی با تأکید بر زلزله در شهر نیشابور انجام گرفته است که از نظر هدف، کاربردی بوده و از تصاویر سنجندهی ETM مربوط به سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۹ و سنجندهی OLI مربوط به سال 2018 از ماهوارهی لندست بهرهگیری شده است و برای تجزیهوتحلیل دادهها در محیط نرمافزاری Arc GIS استفاده گردید. همچنین از مدل IDW جهت پهنهبندی، از مدل AHPبرای وزندهی نظرات کارشناسان و برای پیشبینی توسعهی شهر تا سال 2030 از مدل زنجیرهی مارکوف و CA مارکوف استفاده شد. نتایج تحقیق نشانگر آن است که سمت توسعهی آیندهی شهر نیشابور بیشتر تمایل به سمت شمال و شمال شرق دارد؛ درحالیکه محدودهی مذکور در پهنهی خطر متوسط زلزله قرار دارد و جنوب و جنوب غربی شهر در پهنهی خطر کم بوده، درحالیکه سمت توسعهی آینده نخواهد بود و تا سال 1409 (2030 میلادی) بهترین جهت برای توسعهی شهر به سمت جنوب و جنوب غربی است. بهطورکلی قسمت شمالی شهر که عمده محدودهی شهر و سمت توسعهی شهر است، دارای خطر بیشتری است؛ چراکه در پهنه زلزلههای با عمق کم قرار بوده و در پهنهی زلزلههای بیش از 7/4 ریشتر بوده و فاصلهی کمتری را با گسلهای فعال دارد و سمت جنوب که سمت توسعهی شهر هم نیست دارای خطرات احتمالی کمتری است
محمدجواد صفایی، رحمان زندی، منصور سلیمانی، مریم خسرویان،
دوره 10، شماره 38 - ( دوره دهم، شماره سی و هشتم، زمستان 1398 )
چکیده
روند مصرف انرژی در سالهای گذشته بسیار سریع و نگرانکننده بوده است. این روند در کشورهای درحالتوسعه و بهویژه در ایران بالاتر از میانگین جهانی است. یک واقعیت پذیرفتهشده برای جوامع بشری این است که انرژی موردنیاز دنیا بهسرعت رو به افزایش است و در حال حاضر منابع انرژی فسیلی ارزانقیمت نیز بهآرامی، اما بهطور یقین در چندین دههی دیگر به اتمام خواهد رسید. برای حفظ این منابع فسیلی باارزش برای نسلهای آتی و جلوگیری از خسارتهای زیستمحیطی ناشی از سوختن آنها و پاسخگویی به افزایش تقاضای روزافزون انرژی، راهی جز روی آوردن بشر به استفاده از انرژیهای پاک و تجدیدشونده باقی نمانده است. یکی از مهمترین مراحل استفاده از هر منبع انرژی تجدیدشونده، برآورد صحیح آن است. در این تحقیق ابتدا به بررسی عوامل مؤثر بر انرژی خورشیدی و بادی پرداخته شد. سپس با استفاده از نرمافزار GIS Arc و ابزار Solar میزان انرژی تابشی (تابش مستقیم و غیرمستقیم) و ساعات آفتابی در فصول مختلف و تمام سال برای روستاهای مختلف شهرستان اسفراین محاسبه شد. برای انرژی بادی نیز از دو پارامتر جهت و سرعت باد استفاده گردید. سپس با تهیهی نقشههای پتانسیلسنجی باد و تابش خورشیدی از طریق ابزارهای آمار فضایی، ناحیههایی که پتانسیل بالایی از نظر انرژیهای یادشده داشتند، شناسایی شدند. با استفاده از نقشههای تهیهشده به روش آمارههای فضایی، روستاهای واقع در مناطق شمال شرقی محدودهی موردمطالعه موقعیت بهتری جهت بهرهبرداری از انرژی تابش خورشیدی را دارند. بهطورکلی 2/7% از روستاهای منطقه شرایط مطلوبی جهت احداث نیروگاههای خورشیدی دارند. همچنین پتانسیلسنجی انرژی بادی نشان داد که حداکثر میزان پتانسیل انرژی یادشده در نواحی شمال، غرب و مرکزی منطقهی مطالعاتی است. نواحی شرقی شهرستان از کمترین پتانسیل انرژی بادی برخوردارند، بهطورکلی 36 % از منطقهی موردمطالعه دارای پتانسیل بسیار زیاد جهت استفاده از انرژی بادی هستند.
سمیرا زندیفر، محمد خسروشاهی، زهره ابراهیمی خوسفی، مریم نعیمی،
دوره 10، شماره 39 - ( دوره دهم، شماره سی و نهم، بهار 1399 )
چکیده
تپههای ماسهای از مهمترین و حساسترین لندفرمهای حساس به فرسایش بادی میباشند که میزان فعالیت آنها بسته به شدت تأثیر عوامل متعدد اقلیمی و زمینی، متفاوت است. پایش بلندمدت این عوامل به همراه وضعیت تحرکپذیری ماسههای روان در مناطق مختلف میتواند اثر قابلتوجهی بر کاهش اثرات نامطلوب آنها داشته باشد. یکی از مناطق حساس به پدیدهی فرسایش بادی در شمال غرب ایران، تپههای ماسهای اطراف شهرستان منجیل است که بهعنوان منطقهی مطالعاتی در پژوهش حاضر موردتوجه قرار گرفته است. اهداف اصلی این مطالعه، بررسی تأثیر شرایط اقلیمی بر میزان تحرکپذیری ماسههای روان این منطقه و نیز پیشبینی اثرات تغییر احتمالی عوامل اقلیمی بر تحرکپذیری ماسههای روان شهرستان منجیل است. بدین منظور از دادههای ساعتی مربوط به عناصر اقلیمی و رویدادهای گردوغبار استفاده گردید. نتایج نشان داد که در بازهی زمانی 2016-1994 سیر تغییرات روزهای غبارآلود و شاخص تحرکپذیری ماسههای روان در این منطقه، نزولی و ارتباط بین آنها مثبت و معنیدار بوده است. در سالهای 1995 تا 1999 و 2006 و 2008 نیز شهرستان منجیل در خطر بیابانزایی بسیار شدید قرار داشته و با گذشت زمان از شدت آن کاسته شده است. همچنین نتایج نشان داد که در مقیاس سالانه، بیش از 90 درصد بادهای محلی با سرعتی بیش از 11 متر بر ثانیه و با جهت غالب شمالی در منطقهی مطالعاتی جریان داشتهاند. بر اساس نتایج تحلیل حساسیت مشخص شد که اگر در آینده، فراوانی بادهای فرسایشزا و یا میزان تبخیر و تعرق پتانسیل به اندازهی حداقل 10 درصد کاهش یابد، مقدار شاخص لنکستر از 9/241 به 6/194 کاهش خواهد یافت و وضعیت کاملاً فعال آنها به وضعیت پایدارتری خواهد رسید. همچنین پیشبینی میشود اگر این دو پارامتر اقلیمی بهطور همزمان به میزان 30 درصد کاهش یابند، تپهها همچنان فعال خواهند بود؛ مگر آنکه این عوامل بهطور همزمان به 40 درصد تقلیل یابند.
حدیث مرادی، ابوالقاسم امیراحمدی، لیلا گلی مختاری، رحمان زندی،
دوره 12، شماره 46 - ( دوره دوازدهم، شماره چهل و ششم، زمستان 1400 )
چکیده
انسان از ابتدای حیات خود دائماً با تهدیدهای ژئومورفیک مواجه بوده و این مخاطرات، خسارتهای جانی و مالی را در زیستگاههای انسانی به ویژه شهرها و روستاها برای جوامع انسانی به دنبال داشته است. یکی از این مخاطرات، زلزله است. نیمهی غربی استان کرمانشاه ازجمله کانونهای زلزلهخیز کشور میباشد که در این پژوهش به عنوان منطقهی موردمطالعه برگزیده شد. در این پژوهش جهت بررسی الگوی فضایی زلزلههای رخداده در قرن اخیر در منطقهی موردمطالعه، دادههای موردنیاز از سایت سازمان زمینشناسی ایالات متحده استخراج گردید. سپس در راستای سنجش نحوهی توزیع فضایی دادهها از شاخص موران استفاده گردید. همچنین جهت ارتباط بین کاربریهای اراضی و کانونهای زلزله از مدلهای رگرسیونی OLS و GWR استفاده شد. نتایج نشان میدهد که در دورهی مورد بررسی از 173 زلزلهی رخداده 22 مورد بیش از 5 ریشتر قدرت داشتهاند. الگوی توزیع متغیر عمق زلزلههای رخداده با استفاده از آمارهی موران از نوع الگوی خوشهای بوده و با توجه به بالا بودن میزان P-value (49/0) و پایین بودن Z (68/0-) خودهمبستگی فضایی را برای این پارامتر تأیید میکند. طبق مدل OLS تمام متغیرهای مورد استفاده متغیرهای اصلی و تاثیرگذار بودهاند، اما نزدیکی به گسل بیشترین نقش را دارا میباشد. لکن عدد VIF (5/7) بهدستآمده برای متغیرها نشاندهندهی این است که احتیاج به بررسی متغیرهای مستقل بیشتری وجود دارد، اما طبق مدل GWR مقدار مربعات باقیماندهی تعدیلشده که نمایانگر شاخص خوبی انطباق میباشند، بیانگر کاهش خطا و افزایش دقت در برآورد متغیر وابسته و بیانگر برتری مدل رگرسیون وزندار جغرافیایی نسبت به مدل حداقل مربعات است. همچنین نتایج حاکی از آن است که میزان شدت زلزله ارتباط مستقیمی با شاخصهای تراکم گسل، نزدیکی به گسل و ارتفاع دارد و کمترین ارتباط را با کاربریهای زمینهای بایر و باغات و جنگل نشان داد.