7 نتیجه برای Imani
بهرام ایمانی، راضیه خدابخشی،
دوره 9، شماره 33 - ( دوره نهم، شماره سي و سوم، پاييز 1397 )
چکیده
یکی از ارکان مدیریت روستایی در کشور دهیاریها هستند که بررسی و ارزیابی عملکرد چندساله و آگاهی نسبت به نقاط قوت و ضعف آن از سوی جامعهی روستایی اقدامی ضروری برای بهینهسازی آیندهی فعالیت دهیاریها است. پژوهش حاضر با هدف بهینهسازی عملکرد دهیاریها با تأکید بر مدل شایستگی انجام شده است. جامعهی آماری، 31 روستای دارای دهیاری بخش مرکزی شهرستان ایذه با بیش از پنج سال سابقهی تأسیس است که دارای 17624 نفر جمعیت است. حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران 380 نفر برآورد گردید که متناسب با جمعیت هر روستا توزیع گردید. انتخاب تعداد نمونهها در سطح روستاها به شیوهی تصادفی سیستماتیک بوده است. شاخصهای در نظر گرفتهشده برای تعیین شایستگی عملکرد دهیاران در چهار بعد در قالب 47 گویه طراحی گردید. روایی صوری پرسشنامه توسط پانل متخصصان مورد تأیید قرار گرفت. پایایی آن نیز بر اساس آلفای کرونباخ 84/0 برآورد گردید. جهت تجزیهوتحلیل از نرمافزار spss و lisrel بهره گرفته شد. نتایج نشان داد از بین ابعاد شایستگی مدیران، عملکرد دهیاران در بعد زیستمحیطی با بار عاملی 74/0 دارای بیشترین شایستگی و عملکرد اقتصادی با 65/0 دارای کمترین میزان شایستگی بوده است. بر اساس نتایج بهدستآمده دهیاران عملکرد مناسبی در زمینهی عدالت، مشارکت و تحرک اجتماعی، برگزاری مراسمات و جشنها، بهبود توانمندسازی روستاییان و خودکفایی آنها داشتهاند. مسائل و مشکلات مالی دهیاریها در زمینهی ایجاد اشتغال، کنترل و مدیریت هزینهها، تأمین درآمد جهت بهبود و توسعهی کارآفرینی و تأمین بازار برای فروش کالا و خدمات کشاورزی و توسعهی خدمات برتر در سطح روستا از جمله عواملی است که شایستگی عملکرد دهیاران را در بعد اقتصادی تحت تأثیر خود قرار داده است.
اسماعیل سیلاخوری، مجید اونق، مجتبی سلیمانی ساردو،
دوره 9، شماره 35 - ( دوره نهم، شماره سي و پنجم، بهار 1398 )
چکیده
تغییر اقلیم، بیابانزایی و کمبود آب شیرین، سه چالش اصلی میباشند که بشر در قرن 21 با آنها مواجه است. بهمنظور ارزیابی خطر و ریسک بیابانزایی در منطقهی باشتین سبزوار از روش TOPSIS، فازی و سیستم اطلاعات جغرافیایی استفاده شد. بدین منظور شش شاخص مؤثر در بیابانزایی شامل زمینشناسی، خشکی، بارندگی سالانه، شوری خاک، بافت خاک و درصد پوشش گیاهی بر اساس مدل IMDPA طبقهبندی و نقشهبندی شدند. سپس وزن شاخصها با استفاده از فرآیند تحلیل سلسله مراتبی(AHP) تعیین گردیدند. بهمنظور تلفیق شاخص استانداردشدهی وزنی و محاسبهی خطر بیابانزایی از تکنیک TOPSIS و عملگرهای Fuzzy در محیط نرمافزار GIS استفاده شد. پس از به دست آمدن نقشهی خطر بیابانزایی(H)، نقشهی عناصر در معرض خطر(E) و آسیبپذیری آنها(V) در سطح هر پیکسل و بهطور رستری تهیه و درنهایت نقشهی ریسک بیابانزایی برای منطقهی فوق به دست آمد. نتایج نشان داد که شوری آبوخاک مؤثرترین شاخصها در بیابانزایی میباشند. کلاسهای بحرانی خطر بیابانزایی(IV و V) حدود 50 درصد منطقه را پوشش دادهاند. این مناطق بیشتر اطراف کال شور سبزوار و جنوب اراضی کشاورزی این شهر را دربر میگیرد. بیشترین سطح منطقه(68/56 درصد) را کلاس ریسک II به خود اختصاص داد. توزیع فضایی کلاس ریسک V در غرب شهرستان سبزوار و در امتداد جادهی سبزوار–تهران است که میتواند اولویت اجرای برنامههای مهار بیابانزایی قرار گیرد. نقشهی مذکور میتواند برای تمهیدات مدیریتی در راستای مهار تخریب سرزمین و مدیریت آن مورداستفاده قرار گیرد.
زهره ابراهیمی، فاطمه روستائی، مجتبی سلیمانی ساردو،
دوره 10، شماره 37 - ( دوره دهم، شماره سي و هفتم، پاییز 1398 )
چکیده
پوشش گیاهی یکی از مهمترین ویژگیهای فیزیکی سطح زمین است که نقش مهمی در کاهش وقوع پدیدهی فرسایش بادی و کاهش انتشار ذرات گردوغبار، بهویژه در مناطق خشک و نیمهخشک دارد. میزان توسعه و یا تخریب پوشش گیاهی یک منطقه، معمولاً تحت تأثیر عوامل اقلیمی در بازههای زمانی مختلف، تغییر میکند. هدف از تحقیق حاضر، تحلیل تغییرات زمانی پوشش گیاهی مراتع غرب استان کرمان و تعیین ارتباط آن با عوامل اقلیمی با استفاده از دقیقترین مدل حاصل از برقراری روش حداقل مربعات معمولی (OLS) بین دادههای هواشناسی و پوشش گیاهی است. بدین منظور از دادههای ماهیانهی شاخص نرمالشدهی تفاوت پوشش گیاهی سنجندهی مودیس (NDVI) و متغیرهای هواشناسی (متوسط دما، بارندگی، سرعت باد، دمای حداکثر و دمای حداقل) مربوط به ماههای آوریل تا سپتامبر 2000 تا 2017 استفاده شد. مدلها با استفاده از سه معیار ضریب تعیین(R2)، مجذور میانگین مربعات خطا (RMSE) و فاکتور تورم واریانس (VIF) با یکدیگر مقایسه و مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که ارتباط بین NDVI با متوسط دماهای حداقل و حداکثر، سرعت باد و بارندگی به دلیل بالاتر بودن مقدار R2 (24/0) و پایین بودن مقادیر RMSE (196/0) و VIF (2/3) نسبت به سایر روابط از دقت بالاتری برخوردار است. بر اساس این رابطه، مهمترین عوامل اقلیمی مؤثر بر تغییر وضعیت پوشش گیاهی منطقهی مطالعاتی به ترتیب متوسط دمای کمینه، بارش ماهیانه و سرعت وزش بادهای سطحی تعیین گردید. چنین نتایجی میتواند درک ما را نسبت به اثر تغییرات اقلیم بر وضعیت پوشش گیاهی مناطق خشک افزایش دهد.
عبدالرضا کاشکی، حسین ایمانیپور، مینا فیروزیزدی،
دوره 11، شماره 41 - ( دوره یازدهم، شماره چهل و یکم، پاییز 1399 )
چکیده
تغییر دما در آینده که به لحاظ کشاورزی، عمرانی و سلامت دارای اهمیت زیادی است، میتواند یکی از پیامد-های تغییر اقلیم و پدیدهی گرمایش جهانی باشد و شناخت چگونگی آن میتواند کمک قابلتوجهی به بخش کشاورزی، مباحث عمرانی و تصمیمگیری مدیران داشته باشد. از مهمترین آثار پدیدهی تغییر اقلیم، افزایش دما در برخی مناطق جهان ازجمله ایران است؛ بنابراین بررسی این پدیده ضروری است. هدف از این مطالعه، اطلاع از میزان تغییر دما در دورهی آینده (2015-2073) نسبت به دورهی پایه (1981-2014) در ایستگاههای استان آذربایجان شرقی است. در این بررسی، روند تغییرات دمای ایستگاههای همدید مراغه، میانه، جلفا و تبریز به کمک مدل ریزمقیاسنمایی آماری SDSM تحت سه سناریوی واداشت تابشی خوشبینانه، حد واسط و بدبینانه طی دو دورهی آیندهی نزدیک (2016-2044) و آیندهی میانی (2045-2073) موردبررسی قرار گرفته است. بدین منظور، دادههای مشاهدهای میانگین حداکثر و حداقل دما برای 29 سال (1987-2015) بهعنوان ورودی وارد مدل شده است. نتایج خروجی مدل ریزمقیاسنمایی نشان داد که تغییرات دما در دورههای آینده در تمام ایستگاههای موردمطالعه روند افزایشی دارند که در این میان، برای دورهی آیندهی میانی (2045-2073) در سناریوی بدبینانه این افزایش دما محسوستر است.
مهدی سلیمانیمطلق، مسعود شاکرمی،
دوره 11، شماره 44 - ( دوره یازدهم، شماره چهل و چهارم، تابستان 1400 )
چکیده
خصوصیات هیدروگراف چشمهی کارستی و ضریب خشکیدگی میتواند منعکسکنندهی نوسانات هیدرواقلیمی و خصوصیات فیزیکی و زمینشناسی سیستم آبخوان تغذیهکنندهی چشمه باشد. در این مطالعه به منظور شناسایی رفتار هیدرولوژئولوژیکی سراب کارستی مطهری خرمآباد طی نوسانات هیدرواقلیمی از تحلیل کمی منحنی خشکیدگی بر اساس معادلهنمایی Maillet استفاده و ضریب منحنی خشکیدگی طی دورهی 27 ساله (71-1370 تا 97-1396) محاسبه گردید. برای بررسی اثر نوسانات هیدرولوژیکی بر ضریب خشکیدگی هیدروگراف، تغییرات سری زمانی ضریب تخلیه در هنگام جریان پایه از طریق شاخص خشکسالی هیدرولوژیکی SDI تحلیل، سپس همبستگی آماری این شاخص با شاخص خشکسالی کسری تبخیر و تعرق SEDI تحلیل گردید. نتایج نشان داد ضریب خشکیدگی دارای روند خطی صعودی بوده و مقدار آن در هنگام خشکسالیهای ملایم تا شدید از 0082/0 تا 0574/0 تغییر کرده است. مقایسهی آماری بین سری زمانی ضریب خشکیدگی با مقادیر شاخص SDI نشان داد که یک همبستگی معکوس معنیدار با ضریب منفی 65 درصد وجود دارد؛ یعنی اینکه که با افزایش خشکسالی هیدرولوژیکی چشمه، ضریب تخلیهی آن افزایش و زهکشی سریعتر صورت میگیرد. بخشی از این تغییرات، ناشی از نوسانات اقلیمی و بیولوژیکی است. این اثرات با بررسی همبستگی بین شاخصهای SDI و SEDI در مقیاس زمانی 6 ماهه بر اساس روش تحلیل طیفی و همبستگی متقابل در فواصل اطمینان 95 درصد تأیید شد. علاوه بر نوسانات هیدرواقلیمی، ضریب خشکیدگی سراب میتواند تحت تأثیر خصوصیات سازند کربناته سروک با لیتولوژی آهک و تا حدودی مواد ریزدانه متشکلهی آن باشد؛ بهطوریکه در زمان خشکسالیها، جریان آب پایه تحت جریان مجرایی و آب ذخیرهشده در بدنهی سفره قرار میگیرد و در اثر مجاری بزرگ کارستی و گسلهی سازند سروک، تحت شیب هیدرولیکی زیاد تخلیه میشود. در سالهای تر علاوه بر هدایت سریع آب توسط مجاری کارستی و شکستگیها، احتمالاً در هنگام تداوم آب پایه با هدایت آب تغذیهشدهی ماههای تر از طاقدیس سروک به درون زمینه دارای خلل و فرج ریزتر و شامل مواد آهکی با ترکیب ماسه و مارن در اعماق پایینتر، باعث ذخیرهی زیاد دینامیکی و تغییرات کم دبی با شیب هیدرولیکی کم در ماههای خشک میشوند. درمجموع نتایج این تحقیق، نگرشی جامع به مدیریت چشمههای کارستی با پیشبینی خشکسالیها و تحلیل ضریب خشکیدگی آنها میدهد.
رسول ایمانی، رضا قضاوی، اباذر اسماعیلی اوری،
دوره 11، شماره 44 - ( دوره یازدهم، شماره چهل و چهارم، تابستان 1400 )
چکیده
اطلاع از مقدار آب در دسترس آینده، یک گام بسیار مفید در تصمیمگیریهای مدیریتی است که کمک بالقوهای در بهرهبرداری بهینه و پایدار از منابع آبی موجود خواهد نمود. هدف از انجام این مطالعه، بررسی روند و پیشبینی بارندگی ماهانهی ایستگاه سینوپتیک منتخب استان اردبیل با استفاده از بهترین مدلهای سریهای زمانی است. در این مطالعه، بارندگی ماهانهی 5 سال آینده (2020 تا 2024 میلادی) در منطقهی موردمطالعه با استفاده از مدلهای مختلف سریهای زمانی خانوادهی ARIMA پیشبینی شد. در این پژوهش، از آزمون ناپارامتریک من-کندال به منظور اطمینان از وجود روند و از نمودار خودهمبستگی (ACF) نیز به منظور اطمینان از وجود تغییرات فصلی در سری زمانی استفاده گردید. پس از انتخاب بهترین مدل پیشبینیکننده بر اساس مقادیر پارامترهای مدل، معیار آکائیک و ضریب همبستگی مقادیر بارندگی ماهانهی 5 سال آینده (2020 تا 2024 میلادی) با استفاده از بهترین روش ایستاسازی و بهترین مدل پیشبینیکنندهی مربوط به آن، پیشبینی گردید. نتایج حاصل از آزمون من-کندال نشان داد که دادههای بارندگی ماهانهی ایستگاه سینوپتیک اردبیل در دورهی آماری موردمطالعه دارای روند کاهشی (6119/0-=Z) بوده، اما این روند در سطح اطمینان 95 درصد معنیدار نیست. بررسی دادههای بارندگی ماهانهی موردمطالعه نشان داد که خودهمبستگی معنیداری در تأخیرهای 12، 24، 36 و 48 ماهه وجود دارد. نتایج مربوط به بارندگی ماهانهی پیشبینیشده در 5 سال آینده (2020 تا 2024) با استفاده از بهترین روش ایستاسازی و بهترین مدل سریهای زمانی در ایستگاه سینوپتیک اردبیل نشان داد که مقدار بارندگی سالانه در 4 سال از 5 سال آینده نسبت به میانگین بارندگی 20 سال گذشته، بین 3 تا 17 درصد کاهش خواهد یافت که بیشترین کاهش مربوط به سال 2022 میلادی است. مقدار بارندگی فقط در سال 2023 معادل 3/0 درصد افزایش خواهد یافت.
مهدی مروی، سید دانا علیزاده، محمد سلیمانی مهرنجانی، مجتبی جاودان،
دوره 12، شماره 47 - ( دوره دوازدهم، شماره چهل و هفتم، بهار 1401 )
چکیده
جهانیشدن و جهانیسازی، عمدتاً به ابتکار و در چارچوب نیازهای جدید "نظام سرمایهداری سلطهطلب" بوده و برآیند عمومی آن، گذار جامعهی صنعتی قرن بیستم به جامعهی اطلاعاتی قرن بیستویکم و ایجاد یکپارچگی نسبی در نظام روابط سنتی میان کشورها، شهرها و خلق دنیای شبکه بوده است. در این میان شهرها به دلیل اهمیت همهجانبهشان در کانون جهانیشدن قرار گرفتهاند. این فرآیند در کشورهای درحالتوسعه از جمله ایران نیز کموبیش آثار خود را نشان داده است. جهانیشدن یا جهانیسازی، فرآیندی پیچیده و چندمؤلفهای است و محققان و صاحبنظران نسبت به اهمیت و اولویت مؤلفههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسیِ جهانیشدن دیدگاه و نظر واحدی نداشتهاند. برخی چون گیدنز و رابرتسون مؤلفهی فرهنگی را به دلیل نقشی که در شتاب بخشیدن به جهانیشدن داشته و دارد، در اولویت قرار دادهاند. در ایران نیز از جهانیشدن بهویژه در رابطهی فرهنگی بهعنوان "تهاجم یا جنگ نرم" نام بردهاند که حساسیت و اهمیت شناخت همهجانبهی جهانیشدن شهرها بهویژه کلانشهرها را گوشزد میکند. در این میان، کلانشهر مشهد به دلیل موقعیت و اهمیت ملی و بینالمللی خاص خود و جذب سالیانهی بیش از 20 میلیون نفر زائر و گردشگر، حساسیت خاصی دارد که موردتوجه این تحقیق قرار گرفته است. هدف این تحقیق که داده و اطلاعات موردنیاز به صورت کتابخانهای و اسنادی و بررسیهای میدانی فراهم شده است؛ ارزیابی و تحلیل مؤلفههای جهانیشدن در کلانشهر مشهد بوده که در دو بخش پیگیری شده است: یکی شناخت و اولویتبندی تأثیرات مشاهده شده؛ و دیگری، شناخت ساختار ارتباطی مؤلفههای منتخب در جهانیشدن کلانشهر مشهد. نتایج تحقیق حاکی از آن است که دغدغه و نگرانی اصلی شهروندان مشهدی در فرآیند جهانیشدن این کلانشهر، در حوزهی فرهنگی است، چراکه به نظر اکثریت آنها این مؤلفه میتواند با تحریک و جهت دادن به افکار و ایدهآلها و ارزشهای جوانان و جایگزینی ارزشهای فرهنگی بیگانه با ارزشهای تاریخی، فرهنگی، مذهبی و بومی و در یک کلام هویت آنها را سرکوب کند. در مورد ساختار ارتباطی مؤلفههای منتخب نیز با بهرهگیری از مدل معادلات ساختاری و... معلوم شد که میان سه مؤلفهی "اقتصادی"، "اجتماعی" و "فرهنگی" روابط ساختاری معنیداری برای توضیح و تبیین جهانیشدن کلانشهر مشهد وجود دارد؛ بنابراین میتوان از طریق هر سه مؤلفهی مورد بحث، جهانیشدن کلانشهر مشهد را بررسی کرد.