14 نتیجه برای موضوع مقاله: مدیریت مناطق بیابانی
عبدالحسین رضائیپور باغدر، حسین بهرامی، جواد رفیع شریف آباذ، حسن خسروی،
دوره 5، شماره 19 - ( 1-1394 )
چکیده
بیابانزایی پدیدهای است که در مناطق خشک، نیمهخشک، و خشک نیمهمرطوب به دلیل شکننده بودن اکوسیستم اثرات تخریبی بیشتری نسبت به سایر مناطق دارد. هدف از این تحقیق، بررسی وضعیت بیابانزایی و ارائه نقشه بیابانزایی در منطقه باغدر از توابع شهرستان بافق در استان یزد با استفاده از مدل IMDPA میباشد. جهت استفاده از این مدل و ترسیم نقشه بیابانزایی در منطقه باغدر، دو معیار خاک و پوشش گیاهی به عنوان معیارهای کلیدی بیابانزایی در نظر گرفته شد. با استفاده از روش فوق امتیازات هر شاخص در معیار مربوطه مشخص و ارزش هر معیار با محاسبه میانگین هندسی امتیاز شاخصهای آن مشخص گردید و پس از آن با روی هم گذاری و تلفیق لایههای رستری معیارهای مذکور و محاسبه میانگین هندسی معیارها و تجزیه و تحلیل آن با استفاده از مدل IMDPA نقشه شدت بیابانزایی منطقه بدست آمد. نتایج حاصل از این ارزیابی نشان میدهد منطقه از نظر معیار خاک در کلاس شدید قرار داشته و بر اساس معیار پوشش گیاهی در کلاس متوسط تا شدید قرار دارد. از بین شاخصهای معیار خاک، بافت خاک و شوری با میانگین وزنی 79/1 و 2/1 به ترتیب بیشترین و کمترین تاثیر را در روند بیابانزایی منطقه دارند. از بین شاخصهای معیار پوشش گیاهی، شاخصهای تجدید حیات و وضعیت پوشش گیاهی با میانگین وزنی 53/1 و 54/1 تاثیر بیشتری در روند بیابانزایی منطقه داشته است. مطابق نقشههای به دست آمده مشخص گردید، شدت بیابانزایی منطقه باغدر در کلاس متوسط تا شدید قرار دارد. بنابراین پیشنهاد میگردد با ارائه راهکارهای مدیریتی در چرای متعادل دام و آموزش و ترویج ساکنان محلی در بهرهبرداری مناسب از مراتع منطقه، از تخریب بیشتر جلوگیری نموده و حتی در صورت نیاز منطقه به طور موقت قرق گردد.
سید مهدی دلبری، ابوالقاسم امیر احمدی، اسماعیل فیله کش،
دوره 5، شماره 19 - ( 1-1394 )
چکیده
لازمه بهره برداری از منابع تجدیدشوندهای چون گیاهان، شناخت دقیق روابط و ضوابط حاکم بر آن است و مدیریت در عرصه های طبیعی مناطق خشک بدون شناخت دقیق پتانسیلهای آنها و عوامل محیطی میسر نخواهد شد. در تپهها و اراضی ماسهای بیابانها گیاهان ویژهای که سازگاری بالایی با شرایط خاک داشته باشند، رویش دارند و یکی از مهمترین آنها گونه Stipagrostis pennata میباشد که از جنس Stipagrostis طایفه Aristideae و تیره Poaceae (گندمیان) است. در این بررسی در منطقه بیابانی دشت سبزوار چهار سایت مطالعاتی مورد نظرقرارگرفته شد و عوامل اقلیمی، خاک، پوشش گیاهی و خصوصیات رویشی این گونه با استفاده از روش نمونهبرداری سیستماتیک- تصادفی مطالعه گردید. مهمترین عامل اکولوژیکی برای رویش و پراکنش این در ماسهزارهای بیابانی منطقه به عنوان گونه شاخص و غالب به صورت اجتماعات رویشگاهی، سازگاری خاکی گونه با داشتن غلاف ماسهای تارهای ریشهای و گسترش سیستم ریشه بصورت شبکه گسترده، افشان و طویل است. مطالعات حاکی ازآن است که این گیاه ارزشمند مناطق بیابانی میتواند علاوه برتثبیت ماسههای روان، در تامین بخشی از علوفه دام مناطق خشک مؤثر باشد و رابطه بین میزان تولید و فاکتورهای خاک در سطح با معنی دار 5% بیانگر رابطهی مستقیم بین تولید و میزان نیتروژن و درصد لاشبرگ میباشد.
دکتر عباسعلی ولی، حسن برآبادی، ابوالقاسم امیراحمدی،
دوره 7، شماره 25 - ( 7-1395 )
چکیده
یکی از راههای بسیار مهم جهت مبارزه با بیابانزایی، افزایش پوشش گیاهی میباشد. یکی از طرحهایی که میتواند مدیریت یکپارچه منابع آب در اکوسیستمها را تامین نماید و موجبات کاهش اثرات بیابانزایی و افزایش پوشش گیاهی را فراهم آورد، استفاده از آب های نامتعارف به عنوان منبع آب است که از جمله این آب ها، استفاده از پساب تصفیهخانههای فاضلاب شهری می باشد. در این راستا انتخاب صحیح گونههای گیاهی سازگار و مقاوم با شرایط اکوسیستم بیابانی و سازگار با کیفیت پساب بسیار مهم است. هدف از انجام این تحقیق، انتخاب بهترین الگوی کشت مناسب با کیفیت پساب فاضلاب شهری سبزوار جهت طرح احیای مراتع بیابانی حاشیه روستاهای دروک - برآباد شهرستان سبزوار و ارزیابی گونههای گیاهی کشت شده در آن مناطق میباشد. جهت انجام این کار، در ابتدا پساب تصفیه خانه شهر سبزوار نمونهبرداری و مورد آزمایش قرار گرفت. سپس الگوی کشت متناسب با کیفیت پساب با مقایسه خصوصیات کیفی پساب با استانداردهای کیفی کشور اردن تعیین گردید. و در نهایت ارزیابی گونههای شورپسند بیابانی کشت شده در منطقه با مقایسه میزان استقرار گونهها در دو زمان متفاوت و مقایسه درصد تاج پوشش گیاهی گونههای کشت شده در حال حاضر انجام گرفت. نتایج نشان داد که در سبزیجات پخته شده، محصولات علوفه ای و درختان جنگلی و محصولات صنعتی فقط پارامترهای کلیفرم کل و اکسیژن محلول و در چمنزار و پارک(فضای سبز شهری) علاوه بر این دو، پارامترهای مجموع کل مواد جامد معلق، اکسیژن مورد تقاضای شیمیایی و بیوشیمیایی نیز محدود کننده میباشد.همچنین نتایج ارزیابی گونههای کشت شده نشان داد بعد از گذشت چند سال از اجرای طرح آبیاری با پساب، به ترتیب گونههای تاغ، آتریپلکس و قرهداغ بیشترین درصد زنده مانی را داشته است. در مجموع میتوان گفت گونه تاغ در بین گونهها، گونه برتر از نظر زنده مانی میباشد.
امیرحسین حلبیان،
دوره 8، شماره 30 - ( 10-1396 )
چکیده
دمای هوا به عنوان یکی از مهمترین و تعیینکنندهترین عناصر اقلیمی، شاخص مناسبی برای ردیابی تغییرات اقلیمی در فلات ایران است. با توجه به تاثیر وردشهای دمایی در فعالیتهای بشر نظیر انرژی از جهت افزایش نیاز به انرژی برای سرمایش و گرمایش، کشاورزی از جهت افزایش دامنه فعالیت و هجوم برخی از آفات و عوامل ناقل بیماری و محیط زیست، توجه ویژه پژوهشگران به این مهم در فلات مزبور ضرورت مییابد. از این رو، روشهای آماری یکی از ابزارهای مفید برای تحلیل و بررسی رفتار این عنصر مهم اقلیمی به شمار میرود. تحلیل روند، از جمله مهمترین و متداولترین آزمونهای آماری است که به طور گسترده برای ارزیابی اثرات بالقوه تغییر اقلیم بر روی سریهای زمانی پارامترهای آب و هواشناسی در نقاط مختلف جهان توسط پژوهشگران استفاده شده است. در این پژوهش به منظور واکاوی روند تغییرات دمای بیشینه و کمینه ماهانه بر روی فلات ایران از دادههای شبکهای پایگاه داده CRU که با تفکیک مکانی مناسب 5/0 × 5/0 درجه طول و عرض جغرافیایی موجود است؛ در دوره 64 ساله (1951-2014) استفاده شده است. برای بررسی روند تغییرات دمای قلمرو مطالعاتی در مقیاس ماهانه نیز از آزمون ناپارامتری من-کندال که از متداولترین روشهای ناپارامتری بشمار میرود بهره گرفته شد. نتایج این تحقیق نشان میدهد؛ به طور کلی دمای بیشینه و کمینه منطقهی فلات ایران دارای روندی افزایشی است و روند کاهشی دما نمودی بسیار ناچیز دارد. همچنین آشکار گردید روند افزایشی دما در ماههای گرم سال از گستره بالایی برخوردار است. کمترین گسترهی مناطق دارای روند هم در ماههای ژانویه، فوریه و دسامبر مشاهده میشود. در مجموع نتایج تحقیق حاضر نشان میدهد روند افزایش دما نه فقط در ایران بلکه در تمامی فلات ایران دیده میشود که این افزایش دما همراه با روند کاهشی بارش در سالهای اخیر میتواند پیامدهای سویی را در این پهنه به دنبال داشته باشد.
سید حجت موسوی، ابوالفضل رنجبر، آقای سید مجتبی شریفیان آرانی،
دوره 8، شماره 31 - ( 1-1397 )
چکیده
گسترش گردشگری در اکوسیستمهای بیابانی یکی از مهمترین راهبردهای توسعهی پایدار مناطق خشک و نیمهخشک است که با برنامهریزی صحیح میتواند سبب شکوفایی اقتصادی آنها گردد. منطقهی مرنجاب با جاذبههای گردشگری متعدد، پتانسیل بالایی در جذب طبیعتگردان با محوریت کویرنوردی، ماسهنوردی و سافاری دارد که ورود بیبرنامهی آنها به این منطقه اثرات جبرانناپذیری بر اکوسیستم آن وارد کرده است؛ لذا پژوهش حاضر سعی دارد تا با طرح سناریوهای توسعهی گردشگری بیابان در قالب مکانیابی پارک سافاری و هتل نمکی راهکارهایی منطبق با حفظ اکوسیستم و توسعهی پایدار منطقه ارائه نماید. مکانیابی سناریوهای مزبور بر اساس معیارهای دسترسی، سیمای سرزمین، محدودیت و حفاظت از محیط زیست صورت گرفت که امتیازدهی آنها از طریق مدل تحلیل سلسلهمراتبی انجام شد. پس از تهیهی لایههای رقومی شاخصها و اعمال امتیاز حاصل از مدل به آنها لایههای وزندار معیارها بهدست آمد که تلفیق آنها منجر به تهیهی لایهی تناسب ارضی پارک سافاری و هتل نمکی شد. سپس بهمنظور تعیین مکانی پهنههای تناسبی، دامنهی امتیاز لایههای تناسبی به پنج اولویت طبقهبندی گردید. نتایج نشان داد که در سناریوی هتل نمکی معیارهای دسترسی و مواد اولیه با وزن 495/0 و 044/0 و در سناریوی پارک سافاری معیارهای دسترسی و محدودیت با وزن 418/0 و 093/0 بهترتیب بالاترین و پایینترین امتیاز را کسب کردند. طبق نقشههای تناسب ارضی بهترتیب 959 و 45403 هکتار (3745/0 و 6828/17 درصد) از سطح منطقه تحت عنوان اولویتهای نخست تخصیص به هتل نمکی که منطبق بر محدودهی جزیرهی سرگردان است و پارک سافاری که عموماً بر تپههای ماسهای شمال ریگ بلند منطبق است، دارای قابلیت بسیار مناسب هستند.
عباسعلی ولی، حسن برآبادی، ابوالقاسم امیراحمدی،
دوره 8، شماره 32 - ( 4-1397 )
چکیده
یکی از طرحهایی که میتواند مدیریت یکپارچهی منابع آب در اکوسیستمها را تأمین نماید و موجبات کاهش اثرات بیابانزایی را فراهم آورد، استفاده از آبهای نامتعارف (پساب فاضلاب شهری) است. در این راستا، بررسی اثرات پساب شهری روی خصوصیات خاک بسیار مهم است. هدف از انجام این تحقیق، بررسی تأثیر پساب تصفیهخانهی شهری سبزوار روی خصوصیات خاک منطقهی بوتهکاری شده با آن است. جهت انجام این کار، کل منطقه بهصورت سیستماتیک به دوازده بخش تقسیم و درون هر بخش، نمونهبرداری بهصورت تصادفی انجام گرفت. همچنین بهصورت همزمان از مناطق شاهد همجوار با هر بخش جهت مقایسات نیز نمونهبرداری خاک انجام گرفت. نتایج خصوصیات شیمیایی خاک نشان داد که میزان کلسیم، منزیم، اسیدیته و درصد مواد خنثیشونده بدون تغییرات معنیدار و میزان شوری، سدیم، کلر و نسبت جذب سدیم، کاهش معنیداری را نسبت به منطقهی شاهد نشان داد. همچنین نتایج مربوط به حاصلخیزی خاک، نشاندهندهی افزایش معنیدار کربن آلی، فسفر و پتاسیم قابلجذب در منطقهی احیاشده نسبت به منطقهی شاهد است. درمجموع، طرح بوتهکاری با پساب در منطقهی موردمطالعه ازنظر تغییرات خصوصیات خاک اثرات مثبتی را نشان داده است و درنهایت گونهی تاغ نسبت به آتریپلکس و قرهداغ از نظر بهبود شرایط خاک، مناسبتر ارزیابی گردید.
اسماعیل سیلاخوری، مجید اونق، مجتبی سلیمانی ساردو،
دوره 9، شماره 35 - ( 1-1398 )
چکیده
تغییر اقلیم، بیابانزایی و کمبود آب شیرین، سه چالش اصلی میباشند که بشر در قرن 21 با آنها مواجه است. بهمنظور ارزیابی خطر و ریسک بیابانزایی در منطقهی باشتین سبزوار از روش TOPSIS، فازی و سیستم اطلاعات جغرافیایی استفاده شد. بدین منظور شش شاخص مؤثر در بیابانزایی شامل زمینشناسی، خشکی، بارندگی سالانه، شوری خاک، بافت خاک و درصد پوشش گیاهی بر اساس مدل IMDPA طبقهبندی و نقشهبندی شدند. سپس وزن شاخصها با استفاده از فرآیند تحلیل سلسله مراتبی(AHP) تعیین گردیدند. بهمنظور تلفیق شاخص استانداردشدهی وزنی و محاسبهی خطر بیابانزایی از تکنیک TOPSIS و عملگرهای Fuzzy در محیط نرمافزار GIS استفاده شد. پس از به دست آمدن نقشهی خطر بیابانزایی(H)، نقشهی عناصر در معرض خطر(E) و آسیبپذیری آنها(V) در سطح هر پیکسل و بهطور رستری تهیه و درنهایت نقشهی ریسک بیابانزایی برای منطقهی فوق به دست آمد. نتایج نشان داد که شوری آبوخاک مؤثرترین شاخصها در بیابانزایی میباشند. کلاسهای بحرانی خطر بیابانزایی(IV و V) حدود 50 درصد منطقه را پوشش دادهاند. این مناطق بیشتر اطراف کال شور سبزوار و جنوب اراضی کشاورزی این شهر را دربر میگیرد. بیشترین سطح منطقه(68/56 درصد) را کلاس ریسک II به خود اختصاص داد. توزیع فضایی کلاس ریسک V در غرب شهرستان سبزوار و در امتداد جادهی سبزوار–تهران است که میتواند اولویت اجرای برنامههای مهار بیابانزایی قرار گیرد. نقشهی مذکور میتواند برای تمهیدات مدیریتی در راستای مهار تخریب سرزمین و مدیریت آن مورداستفاده قرار گیرد.
مهدی بروغنی، سیما پورهاشمی، مهدی زارعی، کاظم علی آبادی،
دوره 9، شماره 35 - ( 1-1398 )
چکیده
با توجه به خشکسالی و تغییرات کاربری اراضی در سالهای اخیر، پدیدهی توفان گردوغبار در ایران بهعنوان یک مخاطرهی محیطی در حال افزایش بوده است. گردوغبار، روی تغییرات آبوهوایی و سلامت انسان اثر گذاشته و باعث آسیبهای جدی میشود. هدف از این تحقیق، شناسایی و تهیهی نقشهی حساسیت کانون-های برداشت گردوغبار جهت کنترل و تعیین نقش هریک از عوامل مؤثر در وقوع آن با استفاده از مدل داده-کاوی درخت رگرسیون تقویتشده (BRT) در شرق ایران است. بدین منظور ابتدا 147 کانون برداشت گردوغبار در منطقه شناسایی و به دو گروه برای مدلسازی و ارزیابی تقسیم شد. با توجه به مطالعات صورتگرفته، 8 عامل مؤثر شامل کاربری اراضی، زمینشناسی، درجهی شیب، ارتفاع، شاخص پوشش گیاهی نرمال شده (NDVI)، فاصله از رودخانه، سرعت باد و بارش شناسایی و لایههای این عوامل در محیط GIS تهیه و جهت ارزیابی نتایج از منحنی ROC استفاده شد. نتایج نشان داد که مدل BRT با مساحت سطح زیر منحنی (6/79 درصد) کارایی نسبتاً بالایی در تهیهی نقشهی حساسیت گردوغبار در منطقهی موردمطالعه را داراست. 3/16 درصد از مساحت منطقهی موردمطالعه در طبقهی با حساسیت خیلی زیاد قرار دارد. همچنین بر اساس نتایج حاصل از مدل، شاخص پوشش گیاهی، ارتفاع و درجهی شیب بیشترین تأثیر بر وقوع گردوغبار در منطقه را داشتهاند.
صادق ظهرابی، حسن خسروی، طیبه مصباح زاده، محمد جعفری، مصطفی دستورانی،
دوره 10، شماره 38 - ( 10-1398 )
چکیده
گردوغبار یکی از مخاطرات طبیعی است که عمدتاً در مناطق خشک و نیمهخشک جهان رخ میدهد و به همین دلیل یکی از معضلات اصلی کشور ایران نیز به شمار میرود. استان البرز ازجمله مناطقی است که به دلیل شرایط آب و هوایی، کاهش بارندگی و وجود منشأهای داخلی تولید گردوغبار در سالهای اخیر بهشدت در معرض طوفانهای محلی گردوغبار قرار گرفته است. در این پژوهش به بررسی خصوصیات خاک و تأثیر آن بر فرسایش بادی و سرعت آستانه در کانونهای تولید گردوغبار استان البرز پرداخته شده است. در منطقهی مطالعاتی، 27 نمونه خاک تا عمق 5 سانتیمتری جمعآوری و به آزمایشگاه منتقل گردید. همچنین از دستگاه تونل باد جهت اندازهگیری سرعت آستانه استفاده شد. مطالعات حاصل از تحلیل گلباد و گلطوفان در منطقه نشان داد که جهت باد غالب در منطقه، از شمال غرب است و بیش از نیمی از بادهای منطقه دارای توان فرسایشی میباشند و توانایی جابجایی ذرات خاک و تولید گردوغبار را دارند. به منظور بررسی رابطهی خصوصیات خاک و سرعت آستانه، از آزمون رگرسیون و روش حذف پسرو استفاده شد. نتایج نشان داد رطوبت خاک، اندازهی ذرات، میزان آهک و مقاومت برشی و فشاری خاک، تأثیرگذارترین پارامترهای مؤثر بر سرعت آستانه هستند. هرچه میزان آهک در خاک بیشتر باشد، با ایجاد چسبندگی بیشتر ذرات، مقاومت فشاری و برشی خاک و همچنین سرعت آستانه افزایش مییابد؛ از جهتی با افزایش درصد ذرات با قطر بین 1/0 تا 5/0 میلیمتر در خاک، سرعت آستانه کاهش مییابد. میزان درصد سدیم در خاکهای نمونهبرداری شده بسیار بالاست و همین عامل باعث ازهمپاشیدگی ذرات خاک و کاهش سرعت آستانهی فرسایش بادی در منطقهی موردمطالعه میشود. نتایج پژوهش نشان داد که رطوبت، مهمترین و بارزترین پارامتر مؤثر بر سرعت آستانهی فرسایش بادی در کانون گردوغبار است.
سمیرا زندیفر، محمد خسروشاهی، زهره ابراهیمی خوسفی، مریم نعیمی،
دوره 10، شماره 39 - ( 1-1399 )
چکیده
تپههای ماسهای از مهمترین و حساسترین لندفرمهای حساس به فرسایش بادی میباشند که میزان فعالیت آنها بسته به شدت تأثیر عوامل متعدد اقلیمی و زمینی، متفاوت است. پایش بلندمدت این عوامل به همراه وضعیت تحرکپذیری ماسههای روان در مناطق مختلف میتواند اثر قابلتوجهی بر کاهش اثرات نامطلوب آنها داشته باشد. یکی از مناطق حساس به پدیدهی فرسایش بادی در شمال غرب ایران، تپههای ماسهای اطراف شهرستان منجیل است که بهعنوان منطقهی مطالعاتی در پژوهش حاضر موردتوجه قرار گرفته است. اهداف اصلی این مطالعه، بررسی تأثیر شرایط اقلیمی بر میزان تحرکپذیری ماسههای روان این منطقه و نیز پیشبینی اثرات تغییر احتمالی عوامل اقلیمی بر تحرکپذیری ماسههای روان شهرستان منجیل است. بدین منظور از دادههای ساعتی مربوط به عناصر اقلیمی و رویدادهای گردوغبار استفاده گردید. نتایج نشان داد که در بازهی زمانی 2016-1994 سیر تغییرات روزهای غبارآلود و شاخص تحرکپذیری ماسههای روان در این منطقه، نزولی و ارتباط بین آنها مثبت و معنیدار بوده است. در سالهای 1995 تا 1999 و 2006 و 2008 نیز شهرستان منجیل در خطر بیابانزایی بسیار شدید قرار داشته و با گذشت زمان از شدت آن کاسته شده است. همچنین نتایج نشان داد که در مقیاس سالانه، بیش از 90 درصد بادهای محلی با سرعتی بیش از 11 متر بر ثانیه و با جهت غالب شمالی در منطقهی مطالعاتی جریان داشتهاند. بر اساس نتایج تحلیل حساسیت مشخص شد که اگر در آینده، فراوانی بادهای فرسایشزا و یا میزان تبخیر و تعرق پتانسیل به اندازهی حداقل 10 درصد کاهش یابد، مقدار شاخص لنکستر از 9/241 به 6/194 کاهش خواهد یافت و وضعیت کاملاً فعال آنها به وضعیت پایدارتری خواهد رسید. همچنین پیشبینی میشود اگر این دو پارامتر اقلیمی بهطور همزمان به میزان 30 درصد کاهش یابند، تپهها همچنان فعال خواهند بود؛ مگر آنکه این عوامل بهطور همزمان به 40 درصد تقلیل یابند.
ساحره عبداللهی، صمد فتوحی، آق محسن حمیدیان پور،
دوره 10، شماره 39 - ( 1-1399 )
چکیده
انتشار گردوغبار معلق در هوا ازجمله بزرگترین مشکلات جدی زیستمحیطی در نواحی مختلف جهان است؛ این در حالی است که منشأ بیشترین گردوغبار موجود در جو، ذرات ریزدانه است و این ذرات ریز در مناطق خشک و نیمهخشک از فراوانی بالاتری برخوردارند. پلایای طبس مسینا در ایران به دلیل داشتن آبوهوای گرم و خشک و عاری بودن از پوشش گیاهی و از طرفی به دلیل قرار گرفتن در مسیر باد 120 روزهی سیستان، یکی از مناطق مستعد تولید گردوغبار است. پژوهش حاضر به بررسی نقش این پلایا بر ریزگردهای این منطقه پرداخته است. بدین منظور، نمونهبرداری از پلایای طبس مسینا و ریزگردهای منطقهی سیستان انجام پذیرفت. این رسوبات از حیث گرانولومتری، مورفوسکپی و کلسیمتری موردمطالعه قرار گرفتند. آزمایشات XRD نشان میدهد که کانی کوارتز و کلسیت در همهی نمونهها یافت میشود. همچنین در آزمایش XRF ترکیبات معدنی در همهی نمونهها سیلیس، اکسیدآلومینیوم، گازهای فرار و اکسید کلسیم نسبت به سایر ترکیبات معدنی بیشتر است. بر اساس این آزمایشات جنس رسوبات و نیز ترکیبات معدنی در دو منطقهی پلایای مسینا و زابل یکسان شناسایی گردید. علاوه بر آن، طبق نتایج گرانولومتری رسوبات، حدود 6/59 درصد ماسهریز بوده و با توجه به اینکه ذرات ریزدانه قادرند تا ارتفاع زیادی از سطح زمین بلند شوند و کیلومترها از مبدأ خود فاصله بگیرند؛ بنابراین پتانسیل انتقال به منطقهی سیستان را دارا میباشند. با بهرهگیری از مدل لاگرانژی HYSPLITمسیر ذرات گردوغبار ردیابی شد. پس از مسیریابی پسگرد ذرات گردوغبار، پلایای طبس مسینا بهعنوان یکی از کانونهای شکلگیری گردوغبار در دشت سیستان شناسایی گردید.
مجتبی جنّترستمی، محمّد رحیمی، حسن کابلی،
دوره 11، شماره 43 - ( 1-1400 )
چکیده
یکی از عوامل مؤثر بر روند تغییرات پدیدهی گردوغبار، نوسانات پارامترهای اقلیمی و بهتبع آن، خشکسالی است. تحقیق حاضر با هدف بررسی روند تغییرات شاخص تجربی طوفان گردوغبار (DSI) و رابطهی آن با شاخصهای خشکسالی بارندگی استانداردشده (SPI) و شاخص بارش-تبخیر و تعرق استانداردشده (SPEI) در دامنهی جنوبی البرز صورت گرفت. پس از اخذ کدهای هواشناسی، شاخص تجربی طوفان گردوغبار (DSI) فصلی-سالیانه، دهساله محاسبه و پهنهبندی گردید. سپس SPI و SPEI ماهانهی ایستگاههای با دورهی آماری سیساله، محاسبه و استانداردسازی شد. روند تغییرات زمانی DSI را با استفاده از روشهای آماری کندال و پیت بررسی کردیم و درنهایت همبستگی آن با شاخصهای خشکسالی هواشناسی به روش پیرسون انجام گردید. نتایج نشان داد که از غرب به شرق، بر شدت گردوغبار افزوده شده و در فصل بهار با حداکثر شدت قابلمشاهده است. تغییرات سالیانهی DSI (۲۰08-۲۰17) شکل نامنظمی از خود نشان داده و دارای روند نیست؛ بهطوریکه در سال ۲۰۰۸ شدت گردوغبار بالا بوده و در سال بعد کاهش محسوسی داشته و مشابه آن در ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ مشاهده گردید. همچنین روند تغییرات زمانی DSI نشان داد که ایستگاههای غربی و مرکزی دارای روند معنیدار بوده و هرچه به سمت شرق میرویم، تغییرات زمانی نامنظمتر و فاقد روند معنیدار است. از طرفی همبستگی معنیداری بین شاخص DSI و SPI وجود نداشته و بین شاخصهای DSI و SPEI بهجز قسمت غربی منطقه، یک رابطهی منفی وجود داشته است که در برخی از ایستگاهها با شدت بالا به صورت ارتباط معنیدار بوده و با استاندارسازی، این ارتباط نیز مشهودتر میگردد. بهطورکلی، لحاظ نمودن بارندگی به همراه درجه حرارت و تبخیر-عرق، همبستگی بهتری با شاخص گردوغبار نشان داده که نتایج این تحقیق میتواند در بحث پایش و برنامههای بیابانزدایی و جلوگیری از گسترش بیابان و نیز آمادگی در برابر طوفانهای گردوغبار مفید واقع شود.
مصطفی دستورانی،
دوره 12، شماره 45 - ( 7-1400 )
چکیده
آسیبپذیری سرزمین یکی از چالشهای مهم جهانی بهعنوان مورد عینی تخریب اکوسیستمهای خشک، نیمهخشک و نیمهمرطوب است که در اثر فرآیندهای طبیعی و فعالیتهای انسانی ایجاد میگردد. بااینحال به منظور ارزیابی میزان آسیبپذیری سرزمین، نیازمند شناخت دقیق از درجهی تحمل اکوسیستمها و استفاده از نظامهای دانش بومی نسبت به شرایط بیرونی لازم است. پژوهش حاضر بر اساس الگوریتم شاخص ترکیبی IDI جهت ارزیابی شدت آسیبپذیری خراسان رضوی در یک دورهی 16 ساله (2016-2001) استفاده شد. بدین منظور دو شاخص وضعیت پوشش گیاهی (VCI) (MOD13Q1) و وضعیت دمایی (TCI) (MOD11A2) بر اساس روش دلفی و با توجه به قابلیت دسترسی به این شاخصها بر اساس دادههای ماهوارهای و در دورهی زمانی موردنظر انتخاب شدند. سپس تصاویر از محصولات سنجندهی مودیس تهیه و نرمالسازی و شاخصها در محدودهی صفر و یک بیمقیاس شدند و برای ارزیابی اوزان از روش سلسهمراتبی در نرمافزار EDRISI استفاده شد. همچنین برای صحتسنجی مدل، از 250 نقطه برداشت زمینی و با استفاده از ضریب کاپا وضعیت پوشش گیاهی تعیین گردید. سپس با استفاده از مدل ترکیبی IDI و اجرای مدل، منطقه در پنج کلاس آسیبپذیری خیلی کم (15.0-0)، آسیبذیری کم (3.0-15.0)، آسیبپذیری متوسط (5.0-3.0)، آسیبپذیری زیاد (7.0-5.0) و آسیبپذیری خیلی زیاد (1-7.0) طبقهبندی شد. نتایج نشان داد که بیشترین آسیبپذیری سرزمین در سال 2001 با بیش از 50 درصد مساحت استان در کلاس متوسط و در سال 2016 بیشترین آسیبپذیری در دو کلاس متوسط و زیاد با نسبت مساوی 44 درصد را دربر میگیرند. دقت کلی مدل برای مدل ترکیبی IDI 6.78 درصد و ضریب کاپای 7.0 محاسبه گردید.
مهدی بروغنی، فهیمه میرچولی، مازیار محمدی،
دوره 12، شماره 47 - ( 1-1401 )
چکیده
پیشبینی کانونهای برداشت گردوغبار و تعیین عوامل مؤثر بر آن، برای اولویتبندی اقدامات مدیریتی و اجرایی به منظور مقابله با بیابانزایی ناشی از فرسایش بادی در مناطق خشک ضروری است؛ بنابراین، این کار با هدف ارزیابی کاربرد سه مدل یادگیری ماشین (ازجمله مدلهای جنگل تصادفی، گرادیان تقویتی و مدل افزودنی کلی) برای پیشبینی آسیبپذیری کانونهای گردوغبار طی سالهای 2005 تا 2018 در کویر مرکزی انجام شد. برای این منظور، ابتدا کانونهای گردوغبار در منطقهی مطالعاتی با استفاده از تصاویر ماهوارهای MODIS با استفاده از چهار شاخص شامل BTD3132،BTD2931 ، NDDI و متغیر D استخراج شدند و در نهایت 135 نقطه بهعنوان کانون گردوغبار شناسایی و در مدلسازی استفاده شدند. در این مطالعه برخی فاکتورهای مؤثر بر گردوغبار مانند کاربری اراضی، خاکشناسی، زمینشناسی، فاصله از آبراهه، شاخص تفاوت نرمالشدهی پوشش گیاهی (NDVI)، شیب زمین و اقلیم برای مدلسازی در نظر گرفته شدند. نتایج حاصل نشان داد که در میان الگوریتمهای استفاده شده، مدل گرادیان تقویتی با دقت 2/64 درصد، دقیقترین مدل و سپس مدل جنگل تصادفی با دقت 5/63 درصد و مدل افزودنی کلی با دقت 6/51 درصد در رتبههای بعدی قرار دارند. بهعلاوه، از میان فاکتورهای مورد بررسی، کاربری اراضی و خاکشناسی بهعنوان مؤثرترین عوامل بر آسیبپذیری گردوغبار شناسایی شدند. نتایج حاصل از این مطالعه میتواند اطلاعات ارزشمندی را به مدیران منطقهای و سیاستمداران برای شناسایی مناطق آسیبپذیر، اولویتبندی انجام فعالیتهای مدیریتی برای کنترل گردوغبار و نیز اتخاذ تصمیمهای مناسب برای کاهش پیامدهای منفی آن ارائه داده و به آنها برای مدیریت مناسبتر کمک نماید.