این نوشتار تلاش دارد با تمرکز بر تبارشناسی فوکو، آن را با آیندهپژوهی در پیوند قرار داده و در این فرایند، آیندهپژوهیِ تبارشناسانه را بسان روششناسیای شایسته در پژوهشهای جغرافیایی معرفی نماید. بر این اساس اگر فضای جغرافیایی، فضایی رابطهای، و صحنهی نقشآفرینی گفتمانها و روابط قدرت و دانش در نظر گرفته شود، آنگاه با سوژه گفتمانی و ابژهی گفتمانی(سوژه و ابژهی درونِ گفتمانها) سروکار داریم، و شکلگرفتگی و از شکلافتادگی و تحول پدیدهها برآمده از گفتمانها و نحوهی صورتبندی روابط قدرت در درون آنها میباشد. از این روی، آیندهپژوهیِ تبارشناسانه با تمرکز بر شناخت گفتمان مسلط حال(که پدیده مورد بررسی را در برگرفته) و روابط قدرت برساختهی آن، همچنین گفتمانهای مقاومتِ موجود و در برابرِ آن، به دنبال شناسایی گفتمان آینده میباشد. تا با قراردادن پدیده در گفتمانِ احتمالی آینده، آیندهی آن را به فهم درآورد. از آنجا که عدم قطعیتها و پیشرانهایی که در چنین روندی شناسایی میشود، برآمده از منطق رفتاری گفتمان در آینده میباشد، میتوان فهم شایستهای از آیندهی پدیدهها در فضای جغرافیایی ارائه نمود. کاربرد آیندهپژوهیِ تبارشناسانه بسان رویکرد آغازین در هر مطالعه آیندهپژوهانه میتواند دستاوردهایی چند به همراه داشته باشد: 1- عوامل تأثیرگذار و پیشرانهای سازنده آینده، متأثر از رابطه قدرت و دانش و در چارچوب گفتمان احتمالی مربوطه، به گونهای واقعیتر شناسایی میشوند؛ 2- این رویکرد هر چند با سایر روشها نیز میتواند به کار گرفته شود، اما در بهترین حالت با روش سناریونویسی قابل استفاده میباشد و با به کار گرفتن آن میتوان سناریوهای واقعگرا و محتملِ آینده را تدوین نمود.