Lashgari Tafreshi E. Identifying and Measuring the Structural Relationship of Strategic Leadership Explanatory Factors in Urban Management: Case study: Isfahan metropolis. Arid Regions Geographic Studies. 2018; 8 (32) :1-15
URL:
http://journals.hsu.ac.ir/jarhs/article-1-1421-fa.html
دانشگاه یزد ، lashgari@yazd.ac.ir
چکیده: (5994 مشاهده)
در علوم جغرافیایی مفهوم فضا و موضوعات مرتبط با آن، ازجمله مفهوم برنامهریزی و آمایش فضا از مفاهیم بنیادین قلمداد میگردد که تفسیر آن در مکاتب مختلف معرفتشناسی متفاوت است. در این راستا، امکان ظهور یکی از دریافتهای بنیادین دربارهی فضای جغرافیایی بر پایهی فلسفهی اگزیستانسیالیسم بهویژه در تطبیق با آثار ژان پل سارتر، فیلسوف فرانسوی، قابلبررسی است. با وجود تفاوتهای مکتبی عمیق در اگزیستانسیالیسم، فیلسوفان بر این باور مشترکاند که اندیشیدن فلسفی با موضوع انسان آغاز میشود و طبق باور آنها زندگی بیمعناست؛ مگر اینکه خود شخص به آن معنا دهد. در اگزیستانسیالیسم سارتری، انسان محکوم به آزادی است و میبایست بار مسئولیت خود را به دوش بکشد که این مسئله در شناخت فرمها و فرآیندهای جغرافیایی تبعات مهمی خواهد داشت. در این مقاله کوشش گردیده با رویکرد توصیفی - تحلیلی و با مراجعه به مستندات نظری، مفهوم نظری فضای جغرافیایی در دو ساحت "فضاشناسی" و "فضاسازی" در مکتب اگزیستانسیالیسم با تأکید بر آرای ژان پل سارتر تبیین گردد. نتایج پژوهش گویای آن است که مکتب اگزیستانسیالیسم، مورد تأکید سارتر قائل به شناخت فضا در چارچوب موضع ذهنی و معتقد به مکانمند بودن ذهن انسان است. در فضاسازی اگزیستانسیالیستی برای نیل به موقعیتهای زیست بهتر در فضا، نیازمند اهمیتدهی بیشتر به تعامل آزادانهی افراد با یکدیگر فارغ از تحمیلات ساختاری و نهادی ذیل مفهوم حکمروایی است.
نوع مطالعه:
پژوهشي |
موضوع مقاله:
جغرافیای سیاسی دریافت: 1396/10/26 | پذیرش: 1397/4/11 | انتشار: 1398/7/17